تهران در محاصره 55 بحران
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سارا سبزی| «تهران 55 مخاطره بحرانزا دارد»؛ این نتیجه بررسیهای سازمان پیشگیری مدیریت بحران شهر تهران است که زلزله، سیل، آلودگی هوا، توفان، گردوغبار، خشکسالی، قطع آب، زمین لغزش، فرونشست زمین، حریق، حوادث ترافیکی، حوادث مواد خطرناک، بیماری فراگیر انسانی، تهدیدات سایبری و تجمعات انبوه اختلال یا قطع برق را از مخاطرات اولویتدار پایتخت معرفی کرد. از میان این تهدیدات چند عامل خطر مهم مثل بافت فرسوده، تراکم جمعیت، ساختمانهای ناایمن و ساختوساز روی گسل، ریسک زلزله را در این شهر بالا برده است؛ مخاطرهای که سایه آن همیشه بالای سر تهران است.
مدتی پیش علی بیتاللهی، رئیس بخش زلزلهشناسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی از چند مورد بهعنوان مولفههای ریسک در تهران بزرگ نام برده بود و همین موارد در آنها به چشم میخورد و در میان آنها بافت فرسوده از همه پررنگتر است. عبدالرضا گلپایگانی، معاون وزیر راه و شهرسازی گفته بود که درحالحاضر بحرانیترین استان در بافت فرسوده استان تهران بهواسطه جمعیت ساکن در این بافت است. مساحت بافتهای فرسوده افزایش پیدا کرده؛ بهطوریکه در گذشته 170 هزار هکتار بود و الان به 200 هزار هکتار رسیده، اما تاکید دارم که این افزایش مساحت به این معنا نیست که همه این بافتها مشکل سازههای ناپایدار داشته باشند.»
روند بازسازی بافتهای فرسوده در تهران آنقدر کُند است که صدای اعتراض اعضای شورای شهر هم بلند شده است؛ بهمنماه سال گذشته محمد آقامیری، رئیس کمیته عمران این شورا گفته بود: «طبق بررسیها، تاکنون 2500 پرونده در بافت فرسوده صادر شده که بیش از 90 درصد آنها شامل معافیت از پرداخت عوارض شدهاند. هزینه صدور پروانه در این مناطق تنها دو درصد از هزینه ساخت را شامل میشود، اما این سیاست نهتنها باعث گسترش نوسازی در بافت فرسوده نشده، بلکه بیشتر به سود سازندگان و پیمانکاران تمام شده است.»
به گفته او، کسانی که در حال استفاده از این تسهیلات هستند درواقع شهروندان عادی نیستند، بلکه بالای 90 درصد آنها سازندگان و پیمانکاران هستند. این افراد بهدنبال کسب سود از پروژههای نوسازی هستند و اگر حداقل 25 تا 30 درصد سود نداشته باشند، وارد پروژهای نمیشوند. درنتیجه این مشوقها عملاً در خدمت بازار ساختوساز و فروش قرار گرفته است.
او تنها منتقد این روند نیست و کارشناسان دیگر هم روند نوسازی بافتهای فرسوده را نادرست میدانند. نمونه آن امیرمنصوری، دکترای مطالعات شهری و رئیس پژوهشکده نظر که به هممیهن توضیح میدهد، بافت فرسوده تهران چطور جان شهروندان را تهدید میکند. او تاکید دارد که تراکم جمعیت نه خطر است و نه آن را ایجاد میکند، بلکه زیرساختهای شهری معیوب، باعث آسیبپذیری میشوند و خطر پدیدهای مثل زلزله در جایی که تراکم جمعیت بیشتر است، افزونتر است: «بافت فرسوده قسمتی از شهر است که در برابر بلایای طبیعی مقاوم نیست. اگر بخواهیم در تهران مسئله آسیبپذیری در برابر بلایای طبیعی را بررسی کنیم، باید سراغ اندامهایی از شهر برویم که در برابر آن آسیبپذیرترند. مهمترین آنها بافت فرسوده و بعد از آن تاسیسات شهری مثل پلها، شبکه گاز و آب، راهها و بعد از آن هم خدمات عمومی شهری مثل بیمارستانها، مدارس و فضاهای عمومی آسیبپذیرند.»
او از آمارهای نادرست بافت فرسوده در تهران میگوید که از سوی نهادهای دولتی مطرح میشود. طبق دادههای او، خطر زلزله در تهران 10 برابر بیشتر از آن چیزی است که در گفتههای رسمی اعلام میشود: «دستاندرکاران دولتی برای فرار از مسئولیت تفسیری از میزان خطر در برابر زلزله احتمالی شهر تهران میدهند و خطر را یکدهم آنچه وجود دارد، نشان میدهند؛ درحالیکه خطر زلزله تهران 10 برابر آن چیزی است که در گفتوگوهای رسمی دولتی از آن یاد میشود.
مساحت شهر تهران 640 کیلومترمربع است. 270 کیلومترمربع از این مساحت، مسکونی است و باقی آن پارک، اداره، خیابان و... است. 145 کیلومترمریع از این رقم فاقد ساختارهای مقاوم در برابر زلزله است و با دیوار حمال و ساختوساز سنتی ساخته شدهاند و باید در کنار آن، زیرساختهای ضعیف مانند پلها، شبکه آب و کاربریهای عمومی مانند مدارس، بیمارستانها و... ناپایدار دربرابر زلزله را هم اضافه کرد. با وجود این، آمارهای رسمی ادعا میکند تهران 45 کیلومترمربع بافت فرسوده دارد.»
آنطور که او توضیح میدهد اگر آن 145 کیلومترمربع بافت فرسوده تهران را به مخاطرات ناشی از ساختارهایی مثل پل، شبکه برق، آب، گاز شهری و ضعف فضاهای عمومی اضافه کنی، جمعیت در معرض خطر در برابر زلزله تهران بیش از 10 برابر آن چیزی است که تصور میشود: «تهران شهری است که 10 میلیون جمعیت دارد که در 270 کیلومترمربع زندگی میکنند.
145 کیلومترمربع بافت مسکونی فرسوده یعنی حدود 55 درصد از سطح مسکونی این شهر و به این ترتیب 55 درصد جمعیت تهران در بافتهای ناپایدار در برابر زلزله زندگی میکنند که رقمی حدود پنج میلیون و 500 هزار نفر است؛ یعنی اگر زلزلهای با شدت شش ریشتر و بالاتر در تهران رخ دهد، این میزان جمعیت فقط در بخش مسکونی در خطرند. طبق آماری که دستگاههای تحقیقاتی از جمعیت در خطر زلزله دارند، از این پنجونیم میلیون نفر ساکن در معرض خطر، حدود چهار میلیون نفر در خانهها قرار دارند. در کنار این ارقام، باید کسانی که در اثر آسیبهای ناشی از انفجار گاز، ترکیدگی لولهها، پلها و نقاط دیگر آسیب میبینند را هم اضافه کنیم.»
منصوری، منتقد ارقامی است که درباره میزان نوسازی بافتهای فرسوده مطرح میشود و طبق آن نزدیک به 60 درصد از 45 کیلومترمربع بافت فرسوده ادعاشده در تهران، نوسازی شده؛ آماری که از نگاه او صادقانه نیست و بهجای آن باید یک خوانش علمی و مستند از میزان خطر زلزله تهران داشته باشیم.
او علت تفاوت ارقام اعلامشده میزان بافت فرسوده در تهران را به تعریفهای نادرست نهادهای دولتی مرتبط میداند: «تعریف نهادهای دولتی از بافت فرسوده، سطوح آسیبپذیر در برابر زلزله نیست، بلکه میگویند سطوح آسیبپذیر در برابر زلزله که اندازه خانههای آن کوچک و عرض معابر هم کم باشد. درحالیکه وقتی زلزله رخ میدهد، به ابعاد خانه کاری ندارد و اگر مقاوم نباشد فرو میریزد. آنها دو مبنای متفاوت را با هم ترکیب کردند و نتیجهای گمراهکننده گرفتهاند؛ درنتیجه وقتی تعریفمان از صورتمسئله درست نباشد، پاسخهایشان هم نادرست خواهد بود.»
آنطور که منصوری میگوید، نمونه یکی از این خطرات زیرساختهایی مانند شبکه آب، برق و گاز است. پژوهش «ارزیابی و تحلیل ریسک وقوع زلزله بر شبکه آبرسانی شهر تهران» که در سال 1402 و در مجله تحلیل فضایی مخاطرات محیطی منتشر شده، روی همین مسئله تمرکز کرده و از نگاه علمی میزان خطر و ریسک نسبی حاصل از مخاطره زمینلرزه روی خطوط شبکه آبرسانی در محدوده شهر تهران را برآورد کرده است.
طبق این مطالعه، بیشترین میزان ریسک مربوط به نواحی غرب و شمال تهران است و این نواحی توان لرزهزایی بسیار بالایی دارند و تراکم خطوط نیز در این نواحی بیشتر است. انجام این مطالعات باعث شناسایی مناطقی از تاسیسات انتقال آب میشود که در معرض خطر قرار دارند و ممکن است وقوع مخاطره زمینلرزه با صدمه به خطوط انتقال آب، آب شرب جمعیت عظیمی را با مشکل مواجه کند.
100 برج بلند تهران روی گسل
مدتی پیش علی بیتاللهی، رئیس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات وزارت راه و شهرسازی در کانال شخصی خود اطلاعاتی درباره تعداد پلاک ساختمانهای آسیبپذیر اعلام کرده بود که طبق آن مناطق 10 و 17 و 18 بالاترین تراکم ساختمانی را در سطح شهر تهران دارند و مناطق 10، 17، 12، 16، 11، 14، 8، 20 و 18 نسبت به سایر مناطق تراکم بیشتری از ساختمانهای آسیبپذیر را به خود اختصاص دادهاند و در این میان مناطق 10 و 17 وضعیت نامطلوبتری دارند.
حالا منصوری هم نظر مشابهی دارد و توضیح میدهد که ساختمانهای ناپایدار در تهران چه سهمی از ناایمن کردن آن دارند. به گفته او، کیفیت نازل ساختمانها در تهران هم میتواند این عوامل خطر را تشدید کند. «در خوشبینانهترین حالت 25 درصد از ساختمانهای جدیدی که با پروانه شهرداری و زیر نظر نظام مهندسی ساخته میشود، در برابر زلزله ناپایدارند و دلیل آن هم تخلفات سازندگان، مهندسان ناظر یا شهرداری و رعایت نکردن ضوابط است. این میزان ساختمان ناپایدار را باید به آن آمار بافت ناپایدار در 145 کیلومترمربع از مساحت تهران اضافه کنیم.
در این شرایط بحران زلزله در تهران بیش از 10 برابر چیزی است که تصور میشود.» منصوری توضیح میدهد، از زمانی که شهرداری آییننامه 2800 (آییننامه مقاومت در برابر زلزله) را برای ساخت خانه اجباری اعلام کرد، در ظاهر رعایت میشد اما صاحبان املاک برای ارزان تمام شدن پروژه و پیمانکاران و مهندسان ناظر بهدلیل اهمالکاری این آییننامه را با دقت اجرا و نظارت نمیکنند؛ درنتیجه آییننامه روی کاغذ رعایت اما در ساختمان رعایت نمیشود. براساس نمونهگیریهایی که انجام شده در خود شهرداری، این موضوع در حدود 25 درصد ساختمانها با درجههای مختلف (از 20 تا 80 درصد) در مرحله اجرا رعایت نشده است.
طرحهایی که برای بهبود بافتهای فرسوده اجرا میشود، میتواند از این خطر کم کند؟ پاسخ منصوری به این پرسش منفی است؛ چون اعتقاد دارد اصلاً طرحی اجرا نمیشود و بهغیر از هیاهو و شعار اقدام موثری انجام نمیشود، نه وزارت راه و شهرسازی و نه شهرداری: «آنها فقط 45 کیلومترمربع از آن 145 کیلومترمربع بافت ناپایدار در تهران را در نظر گرفتهاند؛ یعنی 100 کیلومترمربع را نادیده گرفته و بعد اعلام کردهاند که در همین مساحت هم 55 درصد نوسازی شده است.
اگر این آمار را بپذیریم یعنی درمجموع رقم کل نوسازی بافتهای فرسوده در تهران 15 درصد است که در 30 سال گذشته انجام شده و نشان میدهد فقط سالی یک درصد از بافتها را نوسازی کردهاند. اگر شهر را رها میکردند، بهواسطه جریان طبیعی ساختوساز در شهرها، میزان نوسازی بیش از این میشد. کاری که آنها درمقیاس 145 کیلومترمربع انجام دادند، عملاً عاملی منفی محسوب میشود و بهنوعی دست ساکنان بافت فرسوده را بستهاند تا بهطور متعارف هم نتوانند ساختمانها را نوسازی کنند.»
اشاره او به طرح تفصیلی تهران است که طبق آن مالکان برای بازسازی بافتهای فرسوده بهازای هر یک طبقه، باید یک پارکینگ هم بسازند که برایشان هزینه به دنبال دارد و آنها را از ساختوساز پشیمان میکند.
راهحل منصوری طرحی بهنام «هسته امن محله» است و اعتقاد دارد که هدف نوسازی باید نجاتبخشی مردم از خطر کشتار زلزله باشد: «متوسط طبقات بافت فرسوده در تهران کمتر از سه طبقه است. قانون شهرسازی در طرح تفصیلی میگوید، هر واحد نوساز در این شرایط بهشرطی پروانه ساخت دریافت میکند که یک پارکینگ هم در داخل ساختمان تامین کند.
مالکان تنها درصورتی ساختمان را نوسازی میکنند که امکان ساخت بیشتر از سه طبقه را داشته باشند. طرح تفصیلی میگوید، اگر میخواهی پنج طبقه بسازی، باید پنج پارکینگ هم تامین کنی. باتوجه به اینکه کمتر امکان تامین آن برای مالک وجود دارد و درنتیجه مالک در همان خانه فرسوده زندگی میکند. اگر یک پارکینگ سر یک کوچه در همان منطقه ساخته شود، میتوان در یک خانه بدون پارکینگ زندگی کرد و به این ترتیب مالکان هم میتوانند راحتتر خانه خود را بازسازی کنند؛ درست مثل شهرک اکباتان که پارکینگها از بلوکها فاصله دارند.
این چه قاعدهای است که پارکینگ حتماً باید داخل خانه مسکونی ساخته شود؟ درحالیکه فقط هزینه ساخت خانه را گران و معماری آن را خراب میکند. دولت با طرحهای جامع خود اجازه نمیدهد مردم خودشان نوسازی کنند و خانههای آنها را به گورستانشان تبدیل میکند، همه بهخاطر همین نکته است. سنت غلطی که اولینبار در طرح جامع تهران توسط یک شرکت آمریکایی گذاشته شد و تا امروز که 70 سال میگذرد، ادامه پیدا کرده و باعث شده پنج میلیون نفر را در معرض مرگ ناشی از زلزله قرار دهیم.»
بازسازی بافتهای فرسوده به خوبی پیش نمیرود
آخرین آماری که سازمان نوسازی شهر تهران درباره میزان نوسازی و احیای پلاکهای فرسوده اعلام کرده، رقم پنج هزار و 316 پلاک در سال گذشته بود. علاوه بر این براساس آمار اعلامشده از سوی معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران، نوسازی بافتهای فرسوده پایتخت در سه سال اخیر رشد 2/5 برابری داشته است. طبق آمارهای اعلامشده در سال 1401، نوسازی بافت فرسوده 164درصد نسبت به سال 1400 رشد داشت و در سال 1402 نیز 118درصد رشد نسبت به سال پیش از آن داشته است.
روند نوسازی بافتهای فرسوده از نگاه علی بیتاللهی، عضو مرکز تحقیقات وزارت راهوشهرسازی به خوبی پیش نمیرود؛ درحالیکه اقدامی حیاتی برای نجات تهران محسوب میشود. ریسک، ترکیبی از عامل خطر و آسیبپذیری است و در تهران این عوامل آسیبپذیر کم نیستند. نمونه آن وجود گسلهای بزرگ و خطرزاست که در شمال، جنوب، غرب، شرق و محدوده شهری تهران گسترش دارد. گسلهایی مانند مشا، شمال تهران، نیاوران، لویزان، شمال و جنوب ری و کهریزک از گسلهای اصلی محسوب میشوند و به غیر از آن، علاوه بر آن 27 گسل فرعی دیگر در تهران شناسایی شده است.
بیتاللهی توضیح میدهد، در تهران عوامل متعددی وجود دارند که میزان خطر را تشدید میکنند؛ خطرهایی مانند زلزله که بیش از همه این شهر را تهدید میکند و وضعیت تراکم ساختمانها، بازسازی نشدن بافت فرسوده، زیرساختها و سازههای ناایمن، میزان ریسک را در این شهر افزایش میدهند. بیتاللهی توضیح میدهد، عامل خطر در تهران کاملاً شناختهشده، بزرگ و گسترده است و این شهر سیمای قابلقبولی از نظر آسیبپذیری ندارد؛ چون روی خط گسلهای تهران نزدیک به 12 هزار و 500 پلاک ساختمانی وجود دارد. علاوه بر این حداقل 100 برج روی حریم گسل احداث شده و بافتهای فرسوده هم روی پهنههای گسلی تهران مثل دارآباد، گلابدره، جماران، تجریش، فرحزاد و سایر گسلهای آن قرار دارند و در جنوب شهر هم بافتهای فرسوده بسیار متراکمی روی خط گسلی شمال و جنوب ری مستقرند.
به گفته او، قرارگیری شاخصهای آسیبپذیری بافت فرسوده شهری روی گسلها هم باید در نظر گرفته شود. درست مانند منصوری، او نگران جمعیت بالای در معرض خطر تهران است: «در محدوده کلی شهر تهران از حدود یک میلیون و 100 تا یک میلیون و 200 هزار پلاک ساختمانی، حدود 250 هزار پلاک در بافتهای فرسوده تهران واقع میشوند که نزدیک به بیش از سه میلیون نفر جمعیت شهری تهران در چنین بافتهایی ساکناند. برآورد شده است که بالای 60 درصد واحدهای ساختمانی واقع در بافتهای فرسوده، مقاوم در برابر زلزله نیستند. ساختوسازها هم بهویژه در مناطق پرتراکم، کیفیت قابلقبولی در زمینه مقاومت در برابر زلزله ندارند و انتظار میرود که تخریب در چنین بافتهایی گسترده باشد.»
او توضیح میدهد که زیرساختهایی مانند شریانهای گازی هم ریسک را در تهران افزایش میدهد؛ وجود لولههای 250 پی.اس.آی و هزار پی.اس.آی یا همان لولههای پرفشار گاز در اقصینقاط شهر تهران در زمان وقوع زلزله خطرسازند و درمجموع این لولهها در حدود 147 نقطه در تقاطع با گسلهای شناختهشده تهران قرار میگیرند: «در زلزلههایی مانند کوبه ژاپن، خسارت ناشی از آتشسوزیهای بعد از زلزله هم چشمگیر بود. موضوع دیگری که ریسک را در تهران افزایش میدهد، وجود جمعیت شناور بالا در این شهر است. علاوه بر جمعیت ساکن تهران که نزدیک به 9 میلیون نفر برآورده شده، تخمین زده میشود روزانه بیش از سه میلیوننفرجمعیت شناور در مناطق مرکزی، بازار و تجاری رفتوآمد میکنند که همین موضوع خطر تلفات جانی زلزله را افزایش میدهد.»
تهران به «نقطه قرمز »تبدیل شد
نکته مهم دیگر رسیدن گروههای امدادی در ساعات اولیه رخداد زلزله است که ترافیک سنگین و معابر باریک شهر، در این شرایط امکان امدادرسانی و تخلیه نقاط آسیبدیده یا اطفای حریق را با دشواری روبهرو میکند: «درنهایت اگر همه این معیارها را با هم ترکیب کنیم، شاخص ریسک جمعی این عوامل در تهران نشان میدهد که این شهر یکی از پنج کلانشهر دنیا با ریسک بالاست که در معرض خطر زلزله با جمعیت و آسیبپذیری بالا قرار دارد. از نظر جهانی هم از تهران بهعنوان یک نقطه قرمز نام برده میشود. برخی اقدامات کوتاه میتواند منجر به کاهش تلفات جانی شود که با آموزش و در یک مدت زمان کوتاه امکانپذیر است.
مهمترین و اولویتدارترین اقدام در تهران را هم تغییر سیمای بافت فرسوده آن میدانم. ممکن است که روی خط گسل شمال تهران زلزلهای رخ دهد اما این باور وجود دارد که در مناطق محدوده مرکزی و جنوبی پرتراکم تهران احتمالاً خسارتها بهمراتب بیشتر باشد که علت آن ساختمانهای غیرمقاوم است. آوار سنگین این ساختمانها هم تلفات زیادی بهدنبال خواهد داشت. تجربه ما از زلزلههای طبس، رودبار و... نشان میدهد، حتی ساختمانهایی که کمی طبق آییننامه ساخته شده بودند، پابرجا ماندند.»
«روند بازسازی بافتهای فرسوده در 40-50 سال گذشته هم مناسب نبوده است.» این را بیتاللهی میگوید و تاکید میکند که تغییر سیمای بافتهای فرسوده به دلیل مشکلات متعدد و پیچیدگیهای خاص آن، نیاز به عزمی جدی دارد و گفتوگو با مالکان با بافتهای فرسوده نشان میدهد که نشان میدهد مسائل اجتماعی هم در این روند باید در نظر گرفته شود؛ چون بسیار پیچیده و تاثیرگذارند:«در بازسازی بافتهای فرسوده باید مشکلات معیشتی و درآمدی ساکنان و ارتباطات اجتماعی آنها هم در نظر گرفته شوند. کوچههای باریک از بین بروند و واحدهای مختلف تجمیع شوند. این نیازمند مشارکت مردمی است و مالکیت حقیقی مردمی را نمیتوان با زور و ارعاب در نظر گرفت.»
بازار ![]()
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1353170/