اخبار محرمانه

آخرين مطالب

در مسیری پرپیچ و خم؛ چشم انداز مذاکره با آمریکا تحلیل ویژه

در مسیری پرپیچ و خم؛ چشم انداز مذاکره با آمریکا
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در روزهایی که تحولات حساس دیپلماسی بیشتر از همیشه بر آسمان سیاست خارجی ایران سایه انداخته است، سه استاد برجسته روابط بین‌الملل در این حوزه در گفت‌و‌گویی پرحرارت، به بررسی ابعاد رویدادی پرداختند که نقطه تلاقی آن بار دیگر در «مسقط» شکل گرفته است. گفت‌و‌گوی «ایران» با ابراهیم متقی، سیدجلال دهقانی فیروزآبادی و فواد ایزدی نگاهی موشکافانه به میراث اولین دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان و افق‌های پیش رو دارد؛ جایی که یک نفر از ضرورت دستیابی به توافقی متوازن می‌گوید، دیگری مواضع بی‌ثبات دولتمردان آمریکایی را نشأت گرفته از تفاوت معنایی دوطرف به ماهیت برنامه‌های صنعت هسته‌ای ایران می‌داند و صاحب‌نظری دیگر روایت‌های کهنه را نیازمند بازنویسی می‌داند. آنچه می‌خوانید فقط ماحصل یک میزگرد نیست، نقشه خوانی دیپلماسی درحال حرکت و تلاشی برای رمزگشایی از پیام‌های درحال تبادل است که شاید سرنوشت پرونده هسته‌ای را رقم بزند.
این گفت‌و‌گو در فاصله زمانی اولین جلسه مذاکرات هیأت ایران و آمریکا در مسقط انجام می‌شود و قرار است جلسه دوم آن‌، روز شنبه برگزار شود؛ با این مقدمه، سؤال اول را از جناب دکتر دهقانی می‌پرسیم؛ آقای دکتر، به نظر می‌رسد ایران و آمریکا در شرایطی گفت‌و‌گو را آغاز می‌کنند و یکدیگر را می‌سنجند که در همین دو سه سال اخیر اتفاقات مهمی رخ داده است. پس از آخرین مذاکره که خود مسقط میزبان آن بود، تحولات مهمی در منطقه رخ داده است. ترامپ نیز از دور اول سیاست فشار حداکثری خود به نظر نتوانسته نتیجه مشخصی بگیرد و انگاره‌هایی در بسیاری از محافل رسانه‌ای داخلی و خارج از کشور غالب است که گویی با یک ایران جدید روبه‌رو هستیم. با این مقدمه، لطفاً بفرمایید چه عواملی ایران و آمریکا را در اولین ماه‌های آغازین دولت ترامپ به پای میز مذاکره کشاند؟
عرض سلام خدمت اساتید بزرگوار، جنابعالی و همکارانتان. به نظرم درباره آمریکا این اتفاق رقم خورده است که در دور اول فشار حداکثری، هدف ترامپ محقق نشد. یعنی پیش‌بینی او این بود که با خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری، توافقی که آمریکا و ترامپ می‌خواستند به آن دست پیدا کنند حاصل شود، اما واقعیت صحنه این است که این پیش‌بینی محقق نشد. این تجربه به نظرم در زمان اوباما هم وجود داشت. باراک اوباما که پس از جورج بوش پسر به ریاست جمهوری رسید، راهبرد بوش پسر درباره ایران را ادامه داد. همان‌طور که می‌دانید، راهبرد اصلی آمریکا در زمان بوش پسر در برابر ایران، روی میز بودن همه گزینه‌ها بود؛ یعنی فشار اقتصادی، تحریم اقتصادی و گزینه نظامی. اما نهایتاً به این جمع‌بندی رسیدند که راه‌حل مسأله ایران اقدام نظامی و فشار اقتصادی نیست و از این رو اوباما در دولت دوم خود راه‌حل دیپلماتیک را در پیش گرفت. ترامپ هم به نظر گزینه اصلی خود را در دولت دوم، حل و فصل مسأله هسته‌ای ایران بدون توسل به زور می‌داند. البته در این دوره، فشار حداکثری فقط محدود به فشار اقتصادی نیست، بلکه فشار نظامی هم به آن اضافه شده است. با اینکه ترامپ فکر می‌کند یکی از موضوعاتی که می‌تواند در مقابل سایر مسائل سیاست خارجی‌اش راحت‌تر حل کند، مسأله ایران است؛ البته این نظر اوست. در خصوص جمهوری اسلامی ایران هم که همیشه رویکرد تهران تعاملی و از طریق دیپلماتیک بوده، به شرط اینکه حداقل منافع ملی ایران به رسمیت شناخته شود. قاعدتاً چه به لحاظ راهبردی و چه به لحاظ عقیدتی، بحث تسلیحات اتمی در دکترین دفاعی ایران نیست، بنابراین این یک عامل خیلی مهم است.
ضمن اینکه امسال به نظر من باید پرونده هسته‌ای ایران تعیین تکلیف شود، چون سال آخر برجام است و ما با مکانیزم اسنپ‌بک مواجه هستیم که تا مهرماه فرصت داریم. بنابراین ایران هم باید تصمیم بگیرد که مسأله هسته‌ای را از وضع موجود خارج کند. به نظرم شرایط فعلی قابل ادامه نیست و ترجیح ایران هم راه‌حل دیپلماتیک است تا قبل از اینکه برجام مهلتش تمام شود و اروپایی‌ها بخواهند اسنپ‌بک را فعال کنند.
در این بین زمینه‌های مساعد منطقه‌ای هم وجود دارد. به‌رغم آنچه که ادعا می‌شود ایران ضعیف شده است، به نظرم از آن منظر که کشورهای عربی قبلاً مخالف مذاکرات هسته‌ای و توافق بودند، اکنون موافق هستند، پس می‌توان گفت که فضای منطقه به نفع ایران است و این باعث می‌شود ابزارهای منطقه‌ای برای ایران مساعد باشد.
آقای دکتر ایزدی ممنون می‌شوم اگر شما به این سؤال پاسخ بدهید، آقای دکتر دهقانی به این موضوع اشاره کردند که زمینه مساعد در مورد مذاکره ایران و آمریکا وجود دارد. ادراک طرفین از این زمینه مساعد در ایران و خارج از ایران متفاوت است. به این نحو که در خارج از ایران مجموع برداشت‌ها و مفاهیمی که در ذهن بخصوص آمریکایی‌ها شکل گرفته، این است که الان فرصتی برای مصالحه با ایران از منظر فشار فراهم شده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
ببینید آمریکایی‌ها محدودیت اخلاقی برای حمله نظامی به جایی ندارند. همان‌طور که الان صحبت می‌کنیم روزانه حدود بیست کودک را در غزه شهید می‌کنند و از یک سال و نیم پیشتر در حال اجرای این جنایات هستند و در حال حاضر هم که فضای کاخ سفید در اختیار ترامپ است این رفتارها عریان‌تر شده و از این رو می‌توان گفت که اتفاقاً آنها گزینه نظامی را بیشتر می‌پسندند و استفاده هم کرده‌اند. جاهای دیگر هم در دوره اول ترامپ از این موارد بوده است.
 دلیل اینکه آنها به ایران حمله نکردند این است که یک برآوردی وجود دارد که هزینه این اقدام بالاست. البته ما عده‌ای را داریم در واشنگتن که این مسأله را زیر سؤال می‌برند و معتقد هستند حمله نظامی به ایران یا هزینه‌ای ندارد یا هزینه آن بسیار کم است. حالا چه شده که آنها به این نتیجه رسیدند، جای بحث دارد. ولی اگر گزینه نظامی از منظر آمریکایی‌ها فعلاً گزینه خوبی نیست به‌خاطر این است که هزینه انجام چنین اقدامی بالاست (و ایران پاسخ قابل توجهی به این اقدام خواهد داد) و آنها به این اجماع نرسیدند که این هزینه کم است. لذا به سراغ دیگر گزینه‌ها رفتند. گزینه دیگر همین گزینه‌ای است که ما درباره آن صحبت می‌کنیم و البته همان‌طور که دکتر دهقانی فرمودند این گزینه یک بازه زمانی مشخص خواهد داشت چرا که آنها احساس می‌کنند گذر زمان به نفع‌شان نیست. با اینکه ما مکانیزم ماشه را مهرماه داریم، منتهی چون مهرماه روسیه رئیس دوره‌ای شورای امنیت سازمان ملل است و اگرچه رئیس دوره‌ای نمی‌تواند روندی را متوقف کند ولی می‌تواند سرعت انجام آن را کاهش دهد یا مزاحمت ایجاد کند. از این رو آنها قطعاً منتظر مهرماه نخواهند ماند و چون فعال کردن مکانیسم ماشه در خود برجام یک پروسه‌ چند هفته‌ای دارد از این جهت به نظر می‌رسد که حدوداً تا ماه ژوئن که تقریباً دو ماه دیگر است تکلیف موضوع مکانیسم ماشه باید مشخص شده باشد. چون اگر مشخص نشود دیگر فرصت آنچنانی برای آنها نخواهد بود. به هرحال آنها تمایل دارند که این فرآیند در دوره ریاست یک کشور که همراه با سیاست آمریکا باشد یا کشوری که کارگزار آنها باشد، انجام شود.
بنابراین توجه به آن موارد مهم است و تحلیل دوم این است که آنها معتقدند ایران در یک سال گذشته ضرباتی را دریافت کرده و هر چقدر زمان بیشتری از این ضربات می‌گذرد، فرصت ترمیم این ضربات برای ایران بیشتر است از این جهت این هم نکته دیگری است و به نظر می‌رسد این دلیلی بود که آمریکایی‌ها پای میز مذاکره آمدند.
اگر پیش‌بینی جان بولتون که می‌گفت ایران چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب را نمی‌بیند محقق شده بود، الان دیگر بحث مذاکره مطرح نبود. سیاست‌های آمریکا شکست خورده، سیاست فشار حداکثری جواب نداده، روی گزینه نظامی فعلاً اجماع نشده که البته از نظر آمریکا گزینه خوبی هست، پس فعلاً آنها از ایران می‌خواهند در میز مذاکره امتیاز بگیرند و اگر بتوانند این کار را به ثمر برسانند که خوشحال خواهند بود و اگر نتوانند برنامه‌های بعدی را مدنظر خواهند داشت.
جناب آقای دکتر متقی شما این دیدگاه که آقای دکتر ایزدی هم فرمودند تأیید می‌فرمایید که آیا آمریکا به صرف اینکه هزینه تقابل نظامی با ایران را به اندازه‌ای بالا می‌بیند که خودشان ناگزیر به مذاکره با ایران هستند. یا اینکه ترامپ به دنبال این است که هزینه‌ها و سیاست‌های خود را در خاورمیانه کاهش بدهد و موضوع ایران را حل کند. نظر شما دراین باره چیست؟
سیاست آمریکا در برخورد با ایران و سیاست ایران در برخورد با آمریکا تغییرات جدی پیدا کرده است. در حوزه روابط بین‌الملل هر موقع پالیسی تغییر پیدا می‌کند، پالیسی تابعی از معادله قدرت و تحولات ساختاری منطقه‌ای است. بنابراین من آنچه را که پیش آمده ناشی از فرآیندهای تغییر معادله قدرت می‌دانم.
نکته دوم اینکه در فرهنگ آمریکایی‌ها و در سنت جهانی هر موقع بازیگری در فضای کاهش قدرت قرار می‌گیرد از سیاست مقابله پرشدت با آن بازیگر بهره نمی‌گیرند بلکه از سیاستی بهره می‌گیرند که او را در وضعیت Engage قرار بدهند. (وضعیت درگیر کردن و تعلیق کردن بازیگر) و وقتی که در این شرایط قرار دارند بتوانند به یک پیروزی بدون جنگ دست پیدا کنند. ذهنیتی که امروز در ساخت سیاسی آمریکا وجود دارد، این است که آنها در محیط منطقه‌ای به یک مزیت نسبی دست پیدا کردند و در فضای مزیت نسبی نیازی به کاربرد قدرت پرشدت و همه‌جانبه وجود ندارد.
از طرف دیگر ایران از قابلیت‌های انتقامی برخوردار است. یعنی اگر آمریکایی‌ها خواسته باشند به اهدافشان در حوزه هسته‌ای نائل شوند آن‌ هم بدون اینکه به نیازهای ایران توجه داشته باشند، طبیعی است که ایران از سیاست انتقامی بهره می‌گیرد و قابلیت لازم را برای کنش انتقامی دارد. کلاً ایران یک رویکرد قیامت‌گرا دارد و اندیشه قیامت‌گری آن این است که ممکن است در شرایط تهدید حتی کنش انتحاری هم انجام بدهد. این یک سوی موضوع است. سوی دیگر این موضوع این است که طرح‌ریزی جدید نظام جهانی در حال شکل‌گیری است. آمریکایی‌ها درباره سرنوشت منطقه خاورمیانه سؤالاتی دارند. البته همیشه این بحث وجود دارد ولی یک سری گروه‌های تندروی آمریکایی هستند که ایران را تهدید اصلی برای منافع ، امنیت و قدرت آمریکا می‌دانند. در حوزه منطقه‌ای این وضعیت وجود داشت اما امروز این تهدید ضریبش‌، شدتش‌، اثربخشی‌اش و آرایش‌اش کاهش پیدا کرده است. خب حالا باید چه بکنند، بحث اصلی آینده نظم منطقه‌ای است. در نگاه آینده نظم منطقه‌ای به جای اینکه خواسته باشند با ایران مقابله کنند، حفظ ایران و کنترل ایران در دستور کار قرار می‌گیرد.
 کلاً در اندیشه‌های موازنه قدرت چه در سطح بین‌المللی و چه در سطح منطقه‌ای این رویکرد وجود دارد که نباید اجازه داد بازیگری که حتی قدرتش ضعیف شده از گردونه معادلات حذف بشود. چرا؟ چون موازنه و تعادل منطقه‌ای به هم می‌خورد و امکان شکل‌گیری روندهای گریز از مرکز وجود دارد. پس ایران می‌تواند تعادل منطقه‌ای را حفظ کند و بدون ایران متحد و متمرکز که از اقتدار ساختاری برخورداراست، خلأ قدرت در فضای منطقه‌ای به وجود خواهد آمد.
این را باید مدنظر داشت که آمریکایی‌ها یک نگاه راهبردی و ژئوپلیتیکی دارند. بنابراین یک عامل ساختاری وجود دارد و یک عامل بین‌المللی که منجر به این شده است که آمریکایی‌ها تمایل به مذاکره و حل مسائلشان را با ایران داشته باشند.
 بعضی‌ها می‌گویند که ترامپ اگر می‌خواست برجام را بپذیرد هیچ‌گاه از برجام خارج نمی‌شد. اما به این توجه نمی‌کنند که فضای سال 2018 با 2025 به لحاظ ساختاری و به لحاظ اهداف راهبردی آمریکا و به لحاظ موازنه قدرت منطقه‌ای کاملاً متفاوت است. به همین دلیل است که مذاکره با ایران یا توافق با ایران یک ضرورت است. این ضرورت، هم برای حفظ تمامیت ارضی ایران و ثبات ساختاری کشور لازم است و هم برای تعادل منطقه‌ای و هم برای موازنه در آینده جهانی با توجه به جایگاهی که ایران در کنترل کریدورها می‌تواند داشته باشد.
بنابراین فکر می‌کنم هر سه استاد بر این گزاره توافق دارید که هر دو طرف دستیابی به مذاکره را یک ضرورت می‌دانند. از سوی آمریکا با هدف هدایت تحولات به سمت نظم و روند جدیدی که در خاورمیانه و جهان سعی بر شکل دادن به آن دارد و ایران نیز می‌کوشد با یک سیاست متوازن و کم هزینه مطالبات خود را پیگیری کند.
دکتر ایزدی: البته نه، دیدگاه من این است که انتخاب طرف مقابل مذاکره است چون ابزارهای دیگر آن جواب نداده و ابزار نظامی هم هزینه‌اش بالاست فعلاً به این نتیجه نرسیدند.
دکتر متقی: آقای دکتر ایزدی با این توضیح یعنی ما الگوی رفتاری آمریکا را پذیرفتیم؟ یعنی به منافع ملی‌مان توجهی نداریم؟
دکتر ایزدی: بله؛ منتهی مذاکره برای آنها نیاز است، چرا؟ چون آمریکا به این نتیجه نرسیده که می‌تواند از ابزارهای دیگر مانند ابزار نظامی استفاده کند و فعلاً بر ابزار تحریم متمرکز است.
دکتر متقی: آقای دکتر ایزدی! اگر یک خواسته‌ای که مورد نیاز طرف مقابل است و شما خواسته باشید در آن چهارچوب قرار بگیرید یعنی از منافع ملی و قابلیت‌های راهبردی خودتان چشم پوشی کرده‌اید.
دکتر دهقانی فیروز آبادی: آقای دکتر متقی! به نظرم منافاتی بین این دو نیست. چون این می‌تواند نتیجه تلاقی منافع مشترک باشد. سیاست اصولی ما حل و فصل مسالمت‌آمیز موضوع است. آمریکایی‌ها ما را تهدید می‌کردند بنابراین اگر ما بتوانیم واقعاً یک توافق متوازن و برابر با آنها داشته باشیم که منافع جمهوری اسلامی ایران را تأمین بکند، آن را رد نمی‌کنیم.
دکتر متقی: ببینید! منظور از توافق متوازن چیست؟ متوازن با چه چیزی؟ متوازن با قدرتی که خودمان داریم؟ نقطه تعادل این توافق متوازن کجاست؟
دکتر دهقانی فیروز آبادی: بله من هم منظورم از متوازن، برابری نبود. توافق متوازن یعنی توافقی که متناسب با قدرتمان باشد. این مهم است که خط قرمز ما رعایت شود. نقطه تعادل توافق متوازن یعنی کف منافع ملی ما در مورد هسته‌ای پذیرفته شود. توازنی که آقای دکتر متقی عنوان می‌کنند به معنای توازن قوا در منطقه و در نظام بین‌الملل است. بحث این است که ما وقتی می‌گوییم توافق متوازن، یعنی اینکه حداقل‌های منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در آن لحاظ شود. اگر این لحاظ نشود که اصلاً به آن توافق نمی‌گویند. اگر قرار باشد آمریکایی‌ها بخواهند مسأله را از راه دیپلماتیک حل کنند اما نخواهند کف خواسته‌های ما را مدنظر قرار دهند [توافقی شکل نخواهد گرفت]. به نظرم آنها مجبور هستند مذاکره کنند و گزینه بهتری ندارند.
دکتر متقی: گزینه مطلوبشان این نیست که در فضای تصاعد بحران قرار بگیرند. گزینه مطلوب آمریکا این است که اگر یک نوع تعادل جدید ایجاد بشود، ضرورت‌های راهبردی آنها در رابطه با آینده منطقه و نظم جهانی و بحث کریدورها بهتر می‌تواند ثبات و موازنه جدید را برای هر دو طرف ایران و آمریکا پدید بیاورد.
با این توضیحات به نظر می‌رسد که ایران و آمریکا هر دو نمی‌خواهند در روند تصاعد بحران قرار بگیرند...
دکتر دهقانی: همان‌طور که اساتید توضیح دادند آمریکایی‌ها گزینه جنگ را گزینه اول خود نمی‌دانند. به اعتقاد من تجهیزات و تسلیحاتی هم که به منطقه آوردند برای یک نوع دیپلماسی قهرآمیز یا دیپلماسی اجبار است. برای اینکه بتوانند به توافق حداکثریشان تحت فشار نظامی برسند. قبلاً عرض کردم فشار حداکثری قبلاً بیشتر بعد اقتصادی داشت الان دو بعد دیگر هم به آن اضافه شده یعنی دو ضلع سیاسی - نظامی هم پیدا کرده است. بنابراین به لحاظ استراتژیک هم عنوان می‌کنند بهترین پیروزی در جنگ، پیروزی بدون جنگیدن است. یعنی اگر آمریکایی‌ها بتوانند اهداف نهایی‌شان را که از طریق جنگ قراراست به دست بیاورند از طریق دیپلماتیک به دست بیاورند، خب طبیعتاً ترجیحشان گزینه دیپلماتیک است. در عین حال اگر ما هم ببینیم که منافعمان با توافق حاصل خواهد شد طبیعی است که این گزینه را انتخاب می‌کنیم. منتهی باید حداقل کف منافع ملی ایران و خواسته‌های ایران در این توافق یا مذاکره به دست بیاید.
این را باید مدنظر داشت که «مذاکره فی نفسه برای مذاکره» برای ما موضوعیت ندارد. یعنی برای جمهوری اسلامی ایران موضوعیت ندارد ولی «مذاکره برای مذاکره» به خصوص برای شخص ترامپ موضوعیت دارد. البته نمی‌خواهیم اینطور تصور شود که همه انگیزه ترامپ این است اما به هرحال با توجه به ویژگی‌های شخصیتی، او علاقه دارد که با رئیس‌جمهوری اسلامی ایران یک مذاکره داشته باشد و عکس بگیرد. این برای او موضوعیت دارد؛ ولی طبیعتاً برای ما موضوعیت ندارد.
اگر هدف آمریکا منافع ما را هم تأمین کند، می‌توان این وضعیت را وضعیت تلاقی منافع دو طرف دانست که اصطلاحاً به آن می‌گویند منطقه احتمال توافق. لذا الان گزینه اول هر دو طرف، توافق است.آقای دکتر ایزدی! با درنظر گرفتن فرض شما مبنی بر اینکه آمریکا مذاکره را ضروری می‌بیند چون گزینه نظامی هزینه بالایی دارد، انگیزه ایران از ورود به مذاکره را چه می‌دانید؟
دکتر ایزدی: ببینید، آمریکایی‌ها به دنبال توافق نیستند. اگر توافق را Agreement بدانیم، من در صحبت‌های آنها کلمه‌ای با این عنوان ندیدم. آمریکایی‌ها عنوان می‌کنند که به دنبال معامله هستند. منظور از معامله چیست؟ یک نمونه آن را در اوکراین داریم: به آقای زلنسکی می‌گویند «شما هیچ کارتی برای بازی ندارید. ثروت کشورت، معادن و دارایی‌هایت را به ما تقدیم کن»، اما در ازای آن حاضر نیستند حتی تعهد امنیتی مکتوبی ارائه دهند. خاطرتان هست چه برخوردی با رئیس‌جمهوری اوکراین در کاخ سفید شد؟
در ایامی که ترامپ درباره ایران صحبت می‌کرد، برخی رسانه‌ها – از جمله یک خبرگزاری مشهور اصولگرا – سخنان او را به اشتباه «آمادگی برای مذاکره با رئیس‌جمهوری ایران» ترجمه کردند و حتی پوستر ساختند. اما اگر ویدیوی آن سخنرانی را می‌دیدید، نه کلمه‌ای درباره «مذاکره» وجود داشت و نه اشاره‌ای به رئیس‌جمهوری ایران. ما در آن دوره، بارها تأکید کردیم که مذاکره (Negotiation) مفهومی متفاوت دارد.
پس از دیدار ترامپ و زلنسکی، «روبیو» وزیر خارجه آمریکا درباره رئیس‌جمهوری اوکراین گفت: «او در جایگاهی نیست که بتواند مذاکره کند». حتی در همین 10 روز اخیر و روز گذشته (سه‌شنبه 27 فروردین)، خانم «بروس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تأکید کرد: «این جلسات (بین ایران و آمریکا) مذاکره نیست؛ صرفاً دیدار است».
آمریکایی‌ها معتقدند گزینه‌های دیگری که وجود دارد فعلاً چندان مفید نیست، پس تصمیم گرفته‌اند از طریق جلساتی که با ایران برگزار می‌کنند ببینند آیا می‌توانند چیزهایی را که می‌خواهند بگیرند یا نه. ذیل همین موضوع عرض می‌کنم: دیپلماسی اجباری که آقای دکتر دهقانی فرمودند، اگر بخواهد به‌خوبی اجرا شود، آن تهدید نظامی باید باورپذیر باشد. همین آقای روبیو زمانی که در سنا بود، یکی از ناراحتی‌هایش نسبت به دولت بایدن این بود که می‌گفت «ایرانی‌ها از شما نمی‌ترسند». برای اینکه دیپلماسی اجبار کار کند، تهدید نظامی باید باورپذیر باشد. این وضعیت طرف مقابل است.
وضعیت ما چیست؟ وضعیت ما این است که ما یکی‌ دو سال مذاکره کردیم، سپس هشت سال معطل شدیم تا این مذاکرات به نتیجه برسد. کشور زمان زیادی را از دست داد. اقتصاد ایران شرطی شد بنابراین همه‌چیز تقصیر آمریکایی‌ها نبود؛ خود ما و مسئولین دولت آقای روحانی هم همین فضا را ایجاد می‌کردند. اکنون رویکرد ایران این است که اگر طرف مقابل واقعاً علاقه دارد دوباره به مذاکره برگردد، نباید تهدید نظامی کند. شما می‌دانید در عرف روابط دیپلماتیک، اگر بخواهید به نتیجه برسید، معمولاً باید ادبیات علیه طرف مقابل را کاهش دهید. تکلیف طرف مقابل مشخص است، اما تکلیف ما چیست؟ تکلیف ما این است که تجربه خوبی از آمریکا نداریم؛ نه در حوزه مذاکره و نه غیرمذاکره.
به نظر می‌رسد کشور تصمیم گرفته این موضوع را یک بار دیگر امتحان کند تا ببیند به کجا می‌رسد. نباید خیلی خوشبین بود، چرا؟ چون اگر کسی تاریخ را درست مطالعه نکند، مشکلات قبلی تکرار می‌شود. به همین دلیل، فضای خوشبینی زیادی که اخیراً وجود دارد غیرطبیعی است؛ چون تاریخ را به خاطر داریم و مسئولان فعلی آمریکا به‌شدت تند هستند. نفوذ لابی اسرائیل هم در کنگره و هم در قوه مجریه آمریکا به‌شدت دیده می‌شود. از این جهت باید با احتیاط به صحنه نگاه کرد.
اینکه اولین دیدار انجام می‌شود و بعد قیمت ارز یک کاهش جدی پیدا می‌کند، هم خوب است هم بد. چرا خوب است؟ چون فشار افزایش قیمت ارز بر زندگی مردم تأثیر دارد. چرا بد است؟ چون اگر شنبه آینده (امروز) مذاکره یا دیدار به نتیجه نرسد و قیمت ارز حتی بیشتر از قبل افزایش یابد آن وقت چه فضایی در جامعه شکل می‌گیرد. شرطی شدن اقتصاد یکی از دلایلش همین است. یک خوشحالی کوتاه‌مدت در ازای ناراحتی درازمدت قطعاً تجربه خوبی نیست.
پس ما چه باید بکنیم؟ باید واقعیت‌های امروز را ببینیم. این حرف‌هایی که شنیده می‌شود، مثلاً «اگر توافق شود، 2500 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری آمریکایی‌ها به ایران می‌آید» - حتی اگر از زبان یک مقام سابق کشور باشد - نشان می‌دهد یا عدد 2500 را نمی‌داند، یا میلیارد دلار را نمی‌فهمد، یا معنای سرمایه‌گذاری را درک نمی‌کند. این تناقض وقتی تبدیل به جوک می‌شود که همه می‌دانند راهبرد دولت ترامپ جذب سرمایه‌گذاری در داخل آمریکا بوده است. این برای ما مایه تأسف است و طرف مقابل این موارد را مدنظر دارد که چطور یک مقام سابق دولتی چنین صحبت‌هایی می‌کند.
ما باید روی زمین صحبت کنیم، حرکت کنیم و در عین حال واقعیت‌های گذشته را فراموش نکنیم. نباید انتظار زیادی ایجاد کرد. نکته‌ای که ایران ثابت کرده این است که حتی در صورت کوچک‌ترین احتمال توافق، ایران همیشه پای کار بوده است. مقام معظم رهبری مجوز دادند، افراد دیگر پای کار بودند و کشور دیپلمات‌های خوبی دارد. توانمندی در این حوزه کم نیست. حال باید دید آیا آمریکایی‌ها قصد تکرار تجربیات اشتباه خود را دارند یا می‌خواهند تغییری در رفتارشان ایجاد کنند که فعلاً احتمال چنین تغییری بسیار کم است.
بازار
اگر نقطه عزیمت مواضع اعلامی دولت ترامپ را یادداشت اجرایی او درباره ایران و دستورالعملی که به معنای بازگشت فشار حداکثری بود درنظر بگیریم، می‌بینیم که خواسته‌های آنها شروطی همچون برچیدن تأسیسات هسته‌ای ایران را مطرح می‌کرد. به نظر می‌رسد آنچه سبب شد راهی برای گفت‌و‌گوی غیرمستقیم باز شود تعدیلی بود که از خواسته برچیدن تأسیسات هسته‌ای ایران به عدم تسلیحاتی بودن برنامه هسته‌ای ایران تقلیل پیدا کرده است. با این توضیحات، فضای جلسه مسقط را چطور ارزیابی می‌کنید به هرحال اتفاق مهمی که افتاد این بود، به نظر می‌رسید پذیرش اصل غنی‌سازی از جانب آمریکا صورت گرفت و همین باعث شد که ادبیات دو طرف بعد از نشست مسقط از سازنده بودن گفت‌و‌گوها حکایت کند، هرچند که در روزهای بعد این ادبیات کمی دستخوش تغییر شد.
 دکتر متقی: همان‌طور که آقای دکتر ایزدی اشاره کردند در نشست مسقط هیچ توافقی صورت نگرفت. هیچ بحث جدی در ارتباط با قابلیت‌های هسته‌ای مطرح نشد. فقط روایت‌های ایرانی و آمریکایی بازخوانی شد. بازخوانی روایت این خوبی را دارد که می‌تواند درک مشترکی به وجود آورد. به نظر من (بین ایران و آمریکا در مورد پرونده هسته‌ای ایران) هنوز نه بحثی وجود دارد، نه مواضعی شکل گرفته و نه سیاستی به وجود آمده است. نکته‌ای که وجود دارد این است، وقتی آمریکایی‌ها می‌گویند ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد، ادراکشان با ادراک ما ایرانی‌ها در حوزه دانشگاهی و حوزه بویژه کارگزاری متفاوت است.
تفکر آمریکایی معتقد است وقتی شما زیرساخت و ابزار را در اختیار داشته باشید، این ابزار و این معادله قدرت بازتولید می‌شود. در این رویکرد، اراده، مقاصد و دیدگاه شما تحت تأثیر قرار می‌گیرد. وقتی طرف مقابل عنوان می‌کند شما نباید سلاح هسته‌ای داشته باشید، اگرچه می‌داند ما سلاح هسته‌ای نداریم و رویکرد جمهوری اسلامی ایران تولید سلاح هسته‌ای نیست ولی تأکید دارد اگر شما توانمندی غنی‌سازی داشته باشید یعنی اصطلاحاً Capability داشته باشید این قابلیت می‌تواند مقاصد شما را تغییر دهد.
در حالی که ما اعلام می‌کنیم به عنوان نمونه غنی‌سازی 20 درصد یا 3.67 داریم یا مثلاً تا 60 درصد متوقف شده‌ایم و گزارش آن را هم به آژانس داده‌ایم.
آمریکایی‌ها معتقدند سانتریفیوژ، غنی‌سازی، هگزوفلوراید اورانیوم و چرخه سوخت همه اینها نشانه این است که ممکن است ایران بمب هسته‌ای داشته باشد. در حالی که ایرانی‌ها معتقدند بمب هسته‌ای با غنی‌سازی بالای 80 یا 90 درصد ممکن می‌شود.
پس ما با دو رویکرد متفاوت مواجه هستیم؛ ادبیات آمریکایی‌ها کاملاً قابل تغییر است. یعنی از یک طرف می‌گویند سلاح هسته‌ای نداشته باشید و از طرف دیگر عنوان می‌کنند قابلیت‌هایی که شما دارید باید برچیده شود. آنها بررسی می‌کنند تا ببینند اراده شما چقدر مستحکم است و چقدر از قابلیت ریسک برخوردارید برای اینکه حداقل‌های مورد نیاز خود را در ارتباط با قابلیت‌های خود حفظ کنید.
وقتی آمریکا وارد کار می‌شود و اسرائیل این فضا را تشدید می‌کند، در چنین شرایطی طبیعی است که فشارها علیه ایران تشدید شود. ایران در این وضعیت بر حفظ قابلیت‌های خود تأکید دارد؛ قابلیت‌هایی که در چهارچوب برجام، هم راستی‌آزمایی انجام می‌شد، هم شفاف‌سازی صورت می‌گرفت و هم بازرسی‌ها اجرایی می‌شد. بر اساس مذاکرات برجام، هر مرکز دانشگاهی، علمی یا پژوهشی نیز می‌توانست مورد بازرسی آژانس قرار گیرد. بنابراین دو رویکرد متضاد وجود دارد؛ ایران می‌گوید ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم و بازرسی‌ها را با هدف راستی‌آزمایی توافقی پذیرفت، اما آمریکا معتقد است هر قابلیت ابزاری ممکن است به استفاده فراصنعتی (تسلیحاتی) تبدیل شود. این ذهنیت‌های متفاوت، چه در جامعه، چه در مسئولان و چه در تیم‌های دیپلماتیک حاضر در مذاکرات، نیازمند توجه ویژه است. وقتی آمریکایی‌ها با اندیشه‌های رئالیستی رویکردی را بیان می‌کنند، این به چه معناست؟ عموماً دیدگاه تیم‌های مذاکره‌کننده ایرانی ــ چه قدیمی و چه جدید ــ با نگرش آمریکایی همخوانی ندارد. (این به معنای لزوم همخوانی نیست بلکه به معنای ادراک درست از دیدگاه طرف مقابل است) این چالش محوری است که می‌تواند فراروی دیپلماسی ایران قرار گیرد.
همان‌گونه که دکتر متقی اشاره کردند، به نظر می‌رسد به دلیل درک متفاوت دو طرف در روزهای اخیر که در ادبیات طرفین هم بازتاب یافته _ اعم از پذیرش اصل غنی‌سازی یا عدم پذیرش اصل غنی‌سازی_ اختلاف‌نظرهایی ایجاد شده و این موضوع نگرانی‌هایی برای گفت‌و‌گوهای دور دومِ پیشِ‌رو در شنبه (امروز) به وجود آورده است. آیا فکر می‌کنید اراده کافی در جریان غالب واشنگتن _ از جمله شخص ترامپ _ که به نظر می‌رسد به سمت جریان متعادل‌ترِ خواهان توافق متمایل شده، وجود دارد تا این چالش‌های فنی حل شود یا به حل آن نزدیک شویم؟
دکتر دهقانی: ادراک یا برداشت طبیعتاً بر اساس نقشه ذهنی و نظام شناختی افراد و جوامع متفاوت است. من هم با نظر آقای دکتر متقی موافقم. خیلی از تحلیل‌هایی که در ایران انجام می‌شود بر اساس نقشه ذهنی و نظام شناختی خودمان، طرف مقابل را تفسیر می‌کند. درحالی که نباید اینطور باشد. هم خوش‌بین‌ها و هم بدبین‌ها براساس نقشه ذهنی خودشان طرف مقابل را تحلیل و تفسیر می‌کنند. جالب اینکه در درس روش تحقیق بر اساس روش تفسیرگرایی و هرمنوتیک می‌گویند: «اگر می‌خواهید موضوعی را خوب بفهمید، باید خود را جای طرف مقابل بگذارید.» یعنی اگر من بخواهم سیاست آمریکا را در قبال گفت‌و‌گوها تحلیل کنم، باید خودم را جای آنها بگذارم، نه اینکه آنها را در چهارچوب ذهنی خودم جای دهم. این مشکلی است که ما به لحاظ تحلیلی داریم.
اما به هر حال، مفاهیم در روابط بین‌الملل و دیپلماسی معانی‌ خودشان را دارند که هرچند متعین نیستند و نمی‌توان گفت همه یکسان می‌فهمند، اما حداقلی از معنای متعین وجود دارد. دیالوگ، میتینگ، مذاکره، چانه‌زنی، تعلیق همگی معانی متفاوتی دارند. واکنش به اظهارات و توئیت ویتکاف در تحلیل‌های آمریکایی‌ها در رسانه‌های این کشور، این بود که او تغییر موضع داده است. کلام، گفتار و شیوه بیان موضوع از جانب او کاملاً تغییر کرده است؛ این چیزی نیست که ادراک ما بد فهمیده باشد.
او ابتدا گفت، ایران باید ظرفیت غنی‌سازی را جمع کند البته قابل مذاکره است و بعد گفت که ایران به غنی‌سازی بیش از 3.67 درصد نباید برسد. همه گفتند احتمالاً برچیدن برنامه در کار نیست. دوشنبه‌شب بحثی با فاکس‌نیوز مطرح شد که غیرنظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران فقط مربوط به هسته‌ای و غنی‌سازی نمی‌شود، بلکه به موشک‌ها و نوع موشک‌هایی که ایران انبار کرده است هم مرتبط می‌شد. آیا مقصود هر نوع موشک بالستیک است یا همان‌گونه که در ضمیمه قطعنامه 2231 آمده، موشک‌های بالستیکی که برای حمل کلاهک هسته‌ای طراحی شده باشند ممنوع هستند؟ یک بار دیگر در زمان برجام اختلاف پیش آمد که دوستان گفتند اینجا نوشته موشک‌هایی که «طراحی‌شده برای حمل کلاهک» که باز هم با «هر نوع موشک بالستیک» فرق می‌کند. عرض من این است که این یک تغییر موضع بود.
من فکر می‌کنم در واشنگتن واقعاً در تیم ترامپ اختلاف وجود دارد. اختلاف بر سر این است که آیا گزینه نظامی باید باشد یا اگر قرار است توافقی صورت گیرد، آیا باید بر اساس برچیدن توان هسته‌ای ایران باشد یا خیر. آیا می‌توان توافقی مشابه برجام صورت داد؟ ویتکاف سه‌شنبه‌شب در توئیتی که زد صراحتاً گفت، غنی‌سازی هسته‌ای و تسلیحاتی کردن توانایی هسته‌ای ایران باید متوقف و حذف شود. او از لفظ Eliminate یعنی برچیدن کامل برنامه هسته‌ای صحبت کرد. این خیلی با آنچه قبلاً گفته می‌شد فرق می‌کند. حالا چه اتفاقی افتاده؟ احتمالاً این نظر خودشان بوده یا در مصاحبه‌ای گفتند که پرزیدنت ترامپ من را مأمور کرده تا حتی‌الامکان موضوع را با توافق حل کنم، یعنی جایی هم برای چیز دیگری باز می‌گذارد.
در اینجا دو احتمال وجود دارد: یا اینکه واقعاً در آن جلسه طیف تندرو ترامپ را به برچیدن برنامه هسته‌ای ایران مجاب کردند که اگر اینطور باشد، بعید می‌دانم گفت‌و‌گوها به مذاکره برسد، چون خط قرمز ایران غنی‌سازی است. البته آنها برای اولین بار اعلام کردند که مذاکره یا توافق باید «توافق ترامپی» باشد. توافق ترامپی یعنی اشاره به اینکه اوبامایی نباشد؛ یعنی آمریکایی‌ها توافق حداکثری می‌خواهند مبنی بر اینکه نه‌تنها هسته‌ای، بلکه موشکی و منطقه‌ای هم در آن باشد. این تجهیزات و تسلیحاتی که آوردند هم برای پشتیبانی از این خواسته است، مگر اینکه نتوانند به خواسته خود برسند.
یک احتمال دیگر این است که این مواضع ضد و نقیض یک ابزارسازی دیپلماتیک باشد؛ شما حداکثر را می‌گیرید که طرف مقابل به حداقل راضی شود. پس این شاید یک ابزار چانه‌زنی است که ویتکاف در مذاکرات روز شنبه از آن برای امتیازگیری استفاده کند.
گزینه اول توافق ترامپی این است که کلاً برنامه غنی‌سازی ایران جمع شود که این به توافق نمی‌رسد. پس اگر توافق بخواهند و بخواهند که ترامپی هم باشد، به نظرم باید این ویژگی‌ها را داشته باشد: اگر محدود به هسته‌ای شود، اولاً ضرب‌الاجل و بند غروب نداشته باشد؛ یعنی پرونده هسته‌ای ایران برای همیشه یک برنامه تحت نظارت ویژه باشد. یعنی بعد از 10 سال پرونده هسته‌ای ما در آژانس و سازمان ملل عادی نشود و همان‌طور که اشاره شد، کاملاً برنامه تحت نظارت باشد، برنامه ما راستی‌آزمایی شود. حالا راستی‌آزمایی می‌تواند شبیه پروتکل پلاس باشد. یعنی ممکن است آمریکایی‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و آژانس اصلاً اعتماد نداشته باشند و بگویند راستی‌آزمایی باید توسط خود ما صورت گیرد. یا اگر قرار شد غنی‌سازی 3.67 درصد باشد، ذخایر را در ایران نگه نداریم و به یک بانک ذخیره اورانیوم آژانس در قزاقستان منتقل شود. این دیدگاه توافق ترامپی است.
با توجه به اینکه ترامپ توافق اوبامایی را نمی‌خواهد و شکل خاص خود را برای مذاکره‌ طلب می‌کند، تصور شما از مذاکره با او که تجربه سختی با ایران داشته، چیست؟ آیا شکل مذاکره با ترامپ که خواسته‌هایش متفاوت از برجام است و هر متن نزدیک به برجام را رد می‌کند، ممکن است به تفاهمی بینجامد؟ اگر بله آن شکل از تفاهم چیست؟
ایزدی: ما سه چالش در این پرونده داریم. چالش اول خود دولت ترامپ است که اکثریت قریب ‌به‌اتفاق افرادی که پست‌های مهمی در این دولت دارند مثل وزیر خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی یا رئیس سازمان سی‌آی‌ای، بشدت ضدایرانی هستند. اینها قبلاً در کنگره بودند یا جاهای مختلفی حضور داشتند و در هر موقعیتی، مشی اصلی‌شان انتقاد از ایران بود.
مشکل دومی که وجود دارد کنگره آمریکا است. در سال 2015 قانونی تصویب شد به اسم اینارا (INARA) که ذیل آن قانون، کنگره آمریکا این حق را برای خودش قائل شد که اگر توافقی با ایران انجام شود، کنگره می‌تواند بخش‌های مرتبط با کاهش تحریم را رد کند. یعنی اگر در توافق با ایران کاهش تحریمی اتفاق بیفتد، کنگره رأی می‌دهد و اگر رأی آورد، کاهش تحریم توسط رئیس ‌جمهوری اعمال نمی‌شود. یعنی جایی که می‌خواهند از ایران امتیاز بگیرند مشکلی ندارند، اما آنجا که می‌خواهند امتیاز بدهند، کنگره می‌تواند ورود کند. در دوره بایدن، چون این ذهنیت ایجاد شد که ممکن است دولت بایدن به برجام برگردد، در کنار قانون اینارا طرحی به مجلس نمایندگان ارائه شد که نام آن «دادن مجوز برای وتو کردن کاهش تحریم‌های ایران» بود. اصلاً نوشته شد که آن توانمندی که رئیس‌ جمهوری دارد که کاهش تحریم داشته باشد، این مجوز را به کنگره دادند که بتواند آن را متوقف کند و در مجلس نمایندگان هم رأی آورد. منتها زمانی که معلوم شد بایدن قصد بازگشت به برجام را ندارد، کنار گذاشته شد. جالب اینکه در سوم مارس سال‌جاری میلادی (حدود دو ماه قبل) دوباره این متن در مجلس نمایندگان مطرح شد و حالا که بحث ایران دوباره برجسته شده، می‌خواهند این طرح را به قانون تبدیل کنند. در کنگره هم نفوذ لابی اسرائیل بسیار بالاست؛ یعنی شما هم ترامپ را باید راضی کنید، هم کنگره را و حتی باید نتانیاهو را هم راضی کنید که به توافق برسید. خب این خیلی سخت است و برای همین هم خیلی نباید خوشبین بود.
مشکل سومی که ما داریم در داخل کشور است و این را ما در مذاکرات برجام هم تجربه کردیم. مثلاً یکی از مقامات ارشد مذاکره‌کننده گفته بود: «هر توافقی بهتر از عدم توافق است.» شما اگر جای آمریکایی‌ها قرار بگیرید، خب هرچه را جلوی شما قرار بدهند، امضا می‌کنید. یا زمانی که رئیس‌ جمهوری وقت می‌گفت «خزانه‌ها خالی است»، چند بار این مسأله را تکرار کرد. یکی از معاونین وزارت خارجه که آن زمان در تیم مذاکره‌کننده بود و الان هم مقام ارشد وزارت خارجه است، تعریف می‌کرد که طرف مقابل به ما گفته است: «شما اگر پول ندارید، اصلاً چرا باید مذاکره کنیم؟ هسته‌ای صلح‌آمیز یا غیرصلح‌آمیز.» اینها مواردی است که در داخل تجربه کردیم و آن مشکلاتی که در گذشته داشتیم. شما اگر این سه چالش را حل کنید، می‌توانید به توافق امیدوار باشید.
ضمن اینکه باید گزینهٔ دیگر ترامپ -یعنی گزینهٔ نظامی- را عملاً غیرقابل استفاده کنیم. ایران باید در مذاکرات اخیر و خارج از آن، این پیام را منتقل کند که «ما نه تنها حملهٔ نظامی نداریم، بلکه گزینهٔ نظامی هم نداریم» (به تعبیر آقای عراقچی). طرف مقابل باید درک کند که نیروهای نظامی ایران -ارتش و سپاه- به‌شدت ایدئولوژیک هستند، از وضعیت غزه دلخونند و منتظر فرصتی برای پاسخگویی‌اند. اگر آمریکا به این جمع‌بندی برسد که حملهٔ محدود هزینهٔ کمی دارد یا پاسخ ایران قابل تحمل است، به محض شکست مذاکرات، حمله خواهد کرد. بنابراین، نیروی نظامی ما باید چنان تصویری ارائه دهد که واشنگتن باور کند هر حمله‌ای با پاسخِ غیرقابل پیش‌بینی و پرهزینه روبه‌رو می‌شود. این ذهنیت باید ایجاد شود که نیروی نظامی ایران پیگیرِ یافتن فرصتی برای ضربه زدن به آمریکاست. در عین اینکه مذاکره می کنیم نباید در فضای مذاکره غرق شویم.
به هر حال، فضای پس از مذاکرات اکنون در کابینه آقای ترامپ به نقطه اوج خود رسیده و مرزبندی‌ها را مشخص‌تر کرده است. با توجه به چهره‌های مخالف مذاکره و مخالف حل دیپلماتیک مسأله خاورمیانه در این کابینه، به نظر می‌رسد در مواضع اعلامی، نگاه متعادل‌تری وجود داشته باشد. با توجه به اتفاقات چند روز اخیر و گفت‌و‌گوهای دور دومِ پیشِ رو، فکر می‌کنید آیا میل جناحی که خواهان حل دیپلماتیک مسأله با ایران است، غلبه خواهد کرد؟ در چنین فضایی، ایران چگونه باید وارد گفت‌و‌گوهای دور بعدی شود؟
دکتر متقی: واقعیت این است که راهبرد آمریکایی‌ها مشخص است. ادبیات متناقضی که به کار می‌گیرند، برای ما متناقض است، اما برای آنها یک واقعیتِ موجود است. نکته این است که باید مواضع خود را آنقدر تغییر دهید که طرف مقابل را در وضعیت سردرگمی (confuse) قرار دهید. راهبرد آنها مشخص است: می‌دانند چه سناریوهایی دارند و می‌دانند ایران در چه وضعیتی قرار دارد. مواضعشان را مرتب تغییر می‌دهند، مثل یک تک‌تیرانداز که انعطاف بالایی دارد و از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌رود و شلیک می‌کند. شما نمی‌دانید چند نفرند و در کجا قرار دارند. غلبه زمانی محقق می‌شود که طرف مقابل را گیج کنی و نگذاری درک دقیقی از راهبرد تو داشته باشد. ترامپ و تیمش در رابطه با ایران این الگوی رفتاری را دارند. بحث‌های متناقضی که مطرح می‌کنند، بخشی از راهبرد و الگوی رفتاری آمریکایی است.
اما واقعاً آمریکا چه می‌خواهد؟ تحلیل این است که قابلیت‌های نظامی خود را مثل B-2 و(B-52) برای دیپلماسی اجبار به کار می‌گیرد. اما اگر بخواهند کنش تاکتیکی انجام دهند، ناوهای هواپیمابر و بمب‌افکن‌های سنگین عمقی و سنگرشکن شاید به کار گرفته نشوند. نگاه آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها این است که تجهیزات، تسلیحات و لجستیک ارائه دهند، همان کاری که در دوره‌های قبل انجام دادند. اساساً هواپیمای F-35 را زمانی به اسرائیل دادند که اسرائیلی‌ها به این نتیجه رسیدند که درگیری با ایران اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین راهبرد فعلی آمریکا این است که مذاکرات را در فضایی فرسایشی و طولانی پیش ببرد، هرجا ابهامی دیدند آن را در قالب گفت‌وگو و نشست‌ها بالا و پایین کنند تا طرف مقابل به انفعال کشیده شود. سپس می‌گویند: «اگر این موارد در دستور کار قرار نمی‌گیرد، مذاکرات متوقف می‌شود» و بعد از توقف مذاکرات، به گزینه‌های دیگر متوسل می‌شوند.
این مسأله مانند شوک اقتصادی است که جمعه رخ می‌دهد و شنبه شوک معکوس می‌خورد. شوک معکوس، شکنندگی را بیشتر می‌کند. قیمت دلار، طلا و کالاها در وضعیت خاصی قرار می‌گیرند و پایین می‌آیند، اما تأثیر تورمی آن بر اقتصاد و زندگی جامعه ایران تشدید می‌شود. این شکنندگی ساختاری را ایجاد می‌کند. بازی آمریکایی‌ها دو گزینه دارد: اول، «غلبه» که احتمالاً با قدرت نظامی یا کنش عملیاتی از طریق بازیگر نیابتی مثل اسرائیل محقق می‌شود. دوم، حفظ ایران با کاهش قدرت آن. اسرائیلی‌ها معتقدند ایرانِ ضعیف، بهترین وضعیت برای امنیت آمریکا و اسرائیل است (بر اساس استراتژی «زدن سر مار»). اما دیدگاه ترامپی‌ها این است که این مار هم خطر و هم منفعت دارد؛ برخی کشورهای منطقه می‌ترسند، پس می‌توان تسلیحات فروخت، تجهیزات ارائه داد و موازنه جدیدی در منطقه ایجاد کرد.
من معتقدم که 6 ماه پرنوسان پیش رو داریم. مواضع آمریکایی‌ها نامتوازن و فاقد هارمونی است. در شش ماه آینده نیز ممکن است مذاکره، گفت‌وگو و حتی کنش تاکتیکی نظامی چاشنی این فضا شود. وقتی در شرایط ابهام، آشوب و بحران هستید، هر گزینه‌ای امکان‌پذیر است.
نوسانات، دیپلماسی اجبار، کنش تاکتیکی و مقاومت ایران وجود خواهد داشت. اما نهایتاً هرچه شناخت ما بیشتر باشد و پایداری غیرشعاری و شناختی در فرآیند مذاکرات داشته باشیم و بتوانیم قدرت تاکتیکی را با قابلیت‌هایی مثل توان هسته‌ای متوازن کنیم، تأثیرگذارتر خواهیم بود.
این بازی طبیعتاً می‌تواند موضوعات مختلفی را دربر بگیرد. هرجا که مقاومت یا مقابله کنی، طرف مقابل می‌گوید «به قواعد بازی توجه نکردی» و بازی تهدید را از سر می‌گیرد. بنابراین فضای عدم اطمینان وجود دارد، اما احتمال اینکه این وضعیت به جنگ بینجامد یا آمریکایی‌ها بخواهند سناریوی افغانستان 2001 یا عراق 2003 را در ایران تکرار کنند، از نگاه من کمتر از 5 درصد است. پس باید سناریوهای مختلفی آماده کنیم. مسأله این نیست که وقتی طرف مقابل یک سناریو ارائه داد، ما فقط یک پاسخ داشته باشیم. اگر بتوانیم در برابر هر گزاره آنها دو سناریو ارائه دهیم، شانس موفقیت‌مان بالاتر می‌رود.
سؤالی که سخن آقای دکتر متقی پیش می‌آورد این است که به هر حال ما قابلیت‌هایی که در فضای ابهام داریم به چه شکل و در کدام حوزه می‌تواند تعریف شود؟
دکتر دهقانی: آنها دنبال برچیدن تأسیسات هسته‌ای ما هستند و بحث راستی‌آزمایی را سخت‌تر می‌بینند. در فرهنگ آمریکایی، بهترین راه اطمینان از عدم ساخت بمب اتم توسط ایران، نفی کامل توانایی آن است. اما راه دیگری هم وجود دارد: راستی‌آزمایی دقیق‌تر و نظارت بیشتر. بنابراین قابلیت‌هایی وجود دارد. حالا ما در گام اول باید طرف آمریکایی را اقناع کنیم که ایران می‌تواند توانایی هسته‌ای داشته باشد، اما تسلیحاتی نشود. فکر می‌کنم این بحث احتمالاً در دور دوم نشست (امروز) مطرح شود. اگر به توافق نرسیم (که به نظر من نکته بسیار مهمی است)، قابلیت‌های ایران است که تعیین‌کننده خواهد بود. ببینید، ایران نه لیبی است، نه افغانستان و نه عراق. آمریکایی‌ها به لحاظ استراتژیک به این نتیجه رسیده‌اند که فشار اقتصادی یا حمله نظامی توانایی هسته‌ای ایران را از بین نمی‌برد. لذا راه مسالمت‌آمیز یا مذاکره را درپیش گرفتند. حالا فرض کنید 5 درصد احتمال دارد به ایران حمله کنند، آیا تمام توان ما از دست می‌رود؟ ایران هم نیروی انسانی دارد، هم قابلیت‌ها و هم توانایی مقابله و بازسازی توان هسته‌ای خود را دارد. بحث دیگر این است که روایت نادرست آمریکا از موضع ضعف مذاکراتی ایران، واقع‌بینانه نیست. در برجام، ابزارهای ما نه منطقه‌ای بود و نه موشکی؛ فقط بر اساس توان هسته‌ای معامله کردیم. اکنون اما هم دانش هسته‌ای افزایش یافته، هم تکنولوژی و هم میزان مواد غنی‌شده 60درصد. اینها نشان‌دهنده افزایش قدرت پاسخگویی و بازدارندگی نظامی است. اگر قرار باشد فشار مذاکراتی وارد کنیم، ابزارهای دیگری وجود دارد. اگر طرف مقابل خارج از قاعده عمل کند، ممکن است در استراتژی اولیه خود تغییراتی ایجاد کنیم. پایبندی ایران به نظارت آژانس، تبعیت از ان‌پی‌تی و حفظ دکترین هسته‌ای، فرضیاتی است که ممکن است تغییر کند. اگر طرف مقابل تهدید به گزینه نظامی کند، ایران نیز می‌تواند گزینه‌های نامتعارف را اعمال کند. توان دفاعی ایران قابلِ ملاحظه است. اگرچه قدرت ضربه دوم هسته‌ای را نداریم، اما قدرت متعارف دوم را داریم. این نیز بخشی از جنگ روانی است.
پیشنهاد آقای دکتر ایزدی برای پیگیری مؤثر مذاکرات ایجاد پشتوانه‌سازی نظامی بود نظر شما دراین باره چیست؟
دکتر متقی: با نظر دکتر ایزدی درباره آمادگی نظامی موافقم. اما این را باید در نظر داشت که اهداف ما در عملیات نظامی نباید باعث ناامنی در منطقه شوند. ما امروز در وضعیت مظلومیت ژئوپلیتیکی قرار داریم؛ وقتی که یک تهدید مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ما وجود دارد، طبعاً برخی از کشورها باید بدانند که ذات بحران، تصاعدیابنده است. یعنی وقتی بحرانی شکل می‌گیرد، تصاعد پیدا می‌کند. در این وضعیت، هدف بسیار مهم است. اگر از اهدافتان منحرف شوید، طرف مقابل به دو هدف می‌رسد: هم شما را تضعیف می‌کند، هم مجموعه‌های منطقه‌ای که می‌توانند حداقل به لحاظ دیپلماتیک رویکردی تعادلی داشته باشند را علیه ما بسیج می‌کند.
بنابراین بحثی که وجود دارد این است که اولاً روند موجود، روند محدودسازی قدرت ایران است از طریق سازوکارهای دیپلماتیک. نکته دوم این است که ایران ممکن است بسیاری چیزها را بپذیرد، اما سؤال این است که چه چیزی به دست می‌آورد. چه دستاورد پایداری کسب می‌کند؟
به نظر من بازخوانی برجام برای مذاکره‌کنندگان بسیار مهم است. چالش ما در آن زمان چه بود؟ چرا ترامپ از برجام خارج شد؟ ضرورتی که آن افراد (که خود درگیر بودند) مطرح می‌کردند، این بود که برجام بهترین است. اگر بهترین بود، چرا ترامپ از آن خارج شد؟ چالش چه بود؟ چالش این بود که توافق در وضعیت متوازن قرار نداشت؛ چه به لحاظ معادله قدرت، چه به لحاظ زمان‌بندی و واگذاری قدرت.
نکته آخر اینکه اگر در این مذاکرات موازنه و توازن وجود نداشته باشد، طبیعی است که تداوم نخواهد داشت. یعنی ترامپ روند دیپلماسی را آغاز می‌کند، قابلیت‌هایی که شما دارید را از شما می‌گیرد (همان بازی سال 2015 که انجام دادند): امتیازات مرحله‌ای می‌دهد، اما چون دست بالاتر مربوط به اوست، در مرحله بعدی متوقف می‌کند. «این بسیار مهم است که بدانیم قدرت، پشتوانه قدرت است. کشوری که ابزارهای خود را داوطلبانه از دست بدهد، در معرض فشار بیشتری قرار می‌گیرد. این اقدام نه‌تنها اراده ملی را تضعیف می‌کند، بلکه دستاوردی نیز ندارد. بنابراین، تجارب برجام می‌تواند برای تیم مذاکره‌کننده مفید باشد، مشروط بر اینکه گوش شنوایی وجود داشته باشد.» ما باید در فضایی قرار بگیریم که امکان بازخوانی گذشته را داشته باشیم. آمریکایی‌ها یک اقدام مثبت دارند که حداقل می‌توانیم از آن بیاموزیم: هرگاه با چالش تاکتیکی، دیپلماتیک یا راهبردی مواجه می‌شوند، بازخوانی می‌کنند.
نکته دوم، شناخت شکل‌بندی سیاست بین‌الملل است. سومین نکته این است که اگر ترامپ قصد احیای برجام را داشت، هرگز از آن خارج نمی‌شد. راهبرد آمریکایی‌ها مبتنی بر تصاعد انتظارات است؛ از یک نقطه آغاز می‌کنند و به اهداف گسترده‌تر می‌رسند. باید بدانیم چگونه توازن ایجاد کنیم. امیدوارم تیم مذاکره‌کننده در تحقق آن موفق باشد.

لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1353759/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

عکس سال 2025؛ مامان حالا می‌توانم اشک‌هایم را پاک کنم؟

معمای ولادیمیر

روحش را به دست گرفت؛ درباره فاطمه، عکاسی که در بمباران اسرائیل شهید شد

آیا نتانیاهو بازنده مذاکرات ایران و آمریکا خواهد بود؟

استراتژی چندوجهی و مذاکره ایران و امریکا

زیدآبادی نوشت: کلاه گشادی تحت نام عدالت‌خواهی

در مسیری پرپیچ و خم؛ چشم انداز مذاکره با آمریکا

واکنش اتحادیه اروپا به آتش‌بس 30 ساعته روسیه با اوکراین: جنگ تمام شود

دست دوستی سعودی

پوریا پورسرخ : با افتخار استقلالی هستم

آیا «آبان» فرمول سریال‌های ترکی را دنبال می‌کند؟

سایه روشن روابط

جاده‌‌کشی در قلب زیستگاه پلنگ و خرس

رحمان و رحیم پایتخت : تهیه کننده موسیقی‌مان محدودمان می‌کرد برای همین در پایتخت 6 نقش کمرنگی داشتیم! با او فسخ کردیم

ادعای تکراری نتانیاهو علیه ایران

طرح نظامی ترامپ را ماسک عملی می‌کند؟

معاون ترامپ در رم چه می‌کند

پیش بینی قیمت طلا و سکه 31 فروردین 1404

طرح نوآورانه اروپا برای خروج از زیر چتر دفاعی آمریکا

تظاهرات هزاران صهیونیست در تل‌آویو علیه نتانیاهو

ایروان ادعاهای باکو مبنی بر نقض آتش‌بس را رد کرد

جناب‌ خان رو قنداق کردن !

رایزنی وزیر خارجه عراق و وزیر مشاور امور خارجه امارات درباره مذاکرات ایران و آمریکا

گانتز: باید فرصت حمله به ایران با همکاری آمریکا را غنیمت بشمریم

دیدار مدیر کل بنیاد سمنان با خانواده های شهدا و ایثارگران مناطق روستائی شهرستان گرمسار و آرادان

اولین جلسه شورای اداری بنیاد استان مازندران برگزارشد

عبور از دوقطبی مذاکره

پیش بینی قیمت دلار 31 فروردین 1404

نگرانی فرماندهان ارتش اسرائیل از گسترش تمرد نظامیان خسته

جنگنده‌ها و موشک‌های چین، دردسر تازه پنتاگون!

تجدید خاطره اردشیر کاظمی و ماشین قدیمی‌اش

پوریا پورسرخ از دلایل انتخابش برای ایفای نقش ژوبین در سریال «وفا» می‌گوید

رسانه عبری: آمریکا دیگر خواستار برچیدن برنامه هسته‌ای ایران نیست

عراقچی: جو نسبتا مثبت در رُم باعث پیشرفت در اصول و اهداف یک توافق احتمالی شد

دسته گل مجریان صداوسیما در عرض کمتر از یک هفته

جدال پزشکیان و افراطی‌ها

رئیس شاباک در دادگاه علیه نتانیاهو شهادت می‌دهد

انگلیس: قطع همکاری با چین حماقت است!

رحمان و رحیم پایتخت : دغدغه و کار اصلی ما موزیک است

چهره ها/ نگار جواهریان با یک استایل شاد و رنگی آفتابی شد

سفیر ایران در روسیه: پیام رهبری ابعاد مختلفی داشت

چین، روسیه و ایران را دور می‌‏زند

پیش بینی بورس یکشنبه 31 فروردین 1404

کناره‌گیری قریب الوقوع رونن بار از ریاست شاباک

کمک 1 میلیارد دلاری سازمان ملل به سوریه

ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید تاکنون با رئیس کمیسیون اروپا صحبت نکرده است

آمریکا صدور روادید دانشجویی برای چینی‌ها را بدون دلیل لغو کرد

بیانیه وزارت خارجه ایران درباره گفت‌وگوهای رُم

در دور دوم گفتگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا چه گذشت؟

اعلام جرم دادستانی تهران علیه مدیران دو رسانه در مورد مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا

© - www.akhbaremahramaneh.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی