بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
یاسمن طاهریان| «ما به عنوان جنبش مقاومت اسلامی حماس به مردم برادر سوریه به خاطر موفقیتشان در دستیابی به آرزوهایشان برای آزادی و عدالت تبریک میگوییم. ما از همه اجزای مردم سوریه میخواهیم که متحد شوند، هماهنگی بیشتری را ترویج کنند و بر دردهای گذشته غلبه کنند. ما به عنوان حماس در کنار مردم فلسطین و مردم بزرگ سوریه هستیم. ما وحدت و تمامیت ارضی سوریه و احترام خود را به مردم سوریه، اراده، استقلال و انتخابهای سیاسی آنها تایید میکنیم. ما با هرگونه طرح و حمله اسرائیل که برادرمان سوریه را هدف قرار دهد مخالفیم.»
این پیام تبریک حماس به شورشیان مسلح سوریه است که پس از 11 روز توانستند کنترل دمشق را در دست بگیرند و سقوط نیمقرن حکومت خاندان اسد را رقم بزنند. روابط رژیم اسد و این جنبش در طول تاریخ فرازونشیبهای بسیاری داشته است. در طول 13 ماه جنگ اسرائیل در غزه، رژیم بشار اسد حمایتی از حماس ارائه نداد و در تمام مدت تلاش کرد تا نقشی در این درگیری بازی نکند. رهبری سوریه بدون اشاره به حماس از مقاومت در برابر اسرائیل استقبال میکرد.
چالشهای داخلی سوریه و بررسی رابطه متلاطم دولت سوریه با حماس، عدم حمایت اسد از حماس در جنگ غزه را توضیح میدهد. دولت سوریه بهرهبری بشار اسد نگرانیهای بسیاری در جنگ غزه داشت؛ جنگی که به سوریه هم رسیده بود. اسرائیل فرودگاههای دمشق و حلب و همچنین پایگاههایی را در حومه سوریه بمباران کرده بود تا مانعی برای ایران و شبهنظامیان منطقهای تحت حمایت تهران ایجاد کند که در صورت تشدید درگیریها در غزه نتوانند از سرزمینهای سوریه و زیرساختهای آن برای حمله به اسرائیل استفاده کنند.
در سپتامبر سال گذشته، اتفاقهایی در مرز سوریه رخ داد که نشانههایی از احتمال بازگشایی جبهه جدیدی برای نیروهای تحت حمایت ایران برای مقابله با اسرائیل در سوریه را در پی داشت. با این حال در چرخشی غافلگیرکننده، این جبهه در طول سال گذشته و جنگ غزه ساکت و آرام بود. تانکهای اسرائیلی به اعزام سربازان سوری با حمله به سازههای نظامی در داخل سوریه پاسخ دادند. مقامات اسرائیلی ادعا کردند که این سازهها در منطقه مرزی غیرنظامی، منطقه حائل، ساخته شده بودند که در توافق سال 1974 بین دو کشور بسته شده بود.
در آن زمان این حمله عمدتاً بیتوجه باقی ماند اما با نگاهی به گذشته میتوان به دو دلیل اصلی اشاره کرد. اول، اسرائیل بههمان شیوهای که در سال 2011 واکنش نشان داد، یعنی زمانی که ارتش سوریه نیروها، هواپیماها و تانکهای خود را در نزدیکی مرز اسرائیل مستقر کرد، با تقویت نظامی مشابه پاسخ نداد. در نشست سال 1974 در ژنو، اسرائیل و سوریه بر سر «منطقه حائل» غیرنظامی در امتداد مرز و محدوده آن تا 25 کیلومتری در هر مسیر، توافق کردند تا قدرت نظامی در این منطقه به نیروهای مسلح کوچک با سلاحهای نرمتر محدود شود.
سوریه با اعزام نیروهای خود در سال 2011 که بهمنظور سرکوب قیام نوپا انجام شد، مناطقی را داخل منطقه حائل شامل شهرهای نوی، جاسم و انخل احاطه کرد. دوم، بهرغم مشارکت دیگر متحدان ایران در درگیری و حملات و عملیات اسرائیل در داخل سوریه از جمله حمله به کنسولگری ایران در دمشق و ترور فرمانده ارشد ایران در اول آوریل، جبهه بین سوریه و اسرائیل در سال گذشته بهطور مرموزی آرام باقی ماند.
در عوض حوثیها از یمن، بهعنوان بخشی از استراتژی ایران برای متحد کردن مناطق درگیری در سراسر منطقه (دکترینی که به وحدت جبهههای مقاومت شناخته میشود) بهطور غیرمنتظرهای به مقابله با اسرائیل پیوست. سوریه تنها کشوری از محور مقاومت بود که از درگیری عقب نشست. داستان اصلی این است که پشت این سکوت نسبی، روندی است که رژیم دمشق در زمانی که جنگ غزه شروع شد، پیش گرفت که کمک میکند زمانی که جنگ بهپایان برسد، سوریه بهعنوان یکی از برندگان آن بیرون بیاید.
در واقع رژیم اسد از جنگ برای بازسازی تصویری قدیمیتر، که در ابتدا از سوی حافظ اسد مطرح شد، استفاده کرد؛ مبنی بر اینکه سوریه بهتنهایی توانایی آرام و امن نگه داشتن مرز خود با اسرائیل را دارد. به جای اینکه بهعنوان جبهه جدیدی برای محور ایران باشد، همانطور که خیلی از کشورها از درگیریهای سال 2011 از آن نگرانی داشتند، سوریه تلاش کرد تا به نقش قدیمی خود بازگردد. سوریه همزمان گامهایی را هم برای بازگشت تدریجی به اتحادیه عرب از طریق ارائه حسننیت سیاسی و دیپلماتیک با هدف عادیسازی مجدد جایگاه خود برداشت.
تفسیر تصمیم سوریه برای دور ماندن از جنگ غزه اغلب بر یک جنبه بهخصوصی از شرایط متمرکز شده است، مثل آسیبپذیری ویژه سوریه پس از جنگ، در صورتی که وارد یک درگیری منطقهای جدید شود. اگر مثل حملاتی که در لبنان صورت میگرفت به سوریه حمله میشد، پیامدهای بالقوه آن برای رژیم سوریه بسیار غیرقابلپیشبینیتر از حزبالله و حوثیها بود، حال این حمله میخواهد از سوی اسرائیل باشد یا از سوی شورشیان شمال سوریه.
در لبنان، حزبالله و اسرائیل نزدیک به دو دهه است که در سیکلی محاسبهشده از تشدید حملات و واکنش به آنها حرکت میکنند و از قوانین درگیری تثبیتشده خود پیروی میکنند. حوثیها هم با خطر کمتری روبهرو هستند و انگیزههای شخصی برای شرکت در این درگیری را داشتند که مستقل از جنگی گستردهتر است که احتمالاً حتی پس از پایان جنگ کنونی هم ادامه خواهد داشت. اما سوریه ترجیح داد تا حملات اسرائیل فقط بر هابهای لجستیکی مرتبط با ارتش ایران در کشور متمرکز باشد تا اینکه رهبران ارشد آن مورد هدف قرار بگیرند.
ریشههای حمایت حماس از مخالفان
حمایتهای حماس از مخالفان حکومت اسد بهرغم کمکهای دمشق به این جنبش ریشهدار است. پیشتر در سال 2011 نیز حماس حمایت خود را از خیزش مسلمانان سنی علیه حکومت اسد اعلام کرده بود و دفاتر این جنبش در سال 2012 در سوریه تعطیل شدند. در شرایطی که سوریه بشار اسد و جمهوری اسلامی ایران بههمراه جنبش حزبالله لبنان، گروه «محور مقاومت» را تشکیل دادند تا بههمراه فلسطینیها در برابر اسرائیل بایستند، در 13 ماهی که از جنگ غزه میگذرد، سوریه نهتنها هیچ حمایتی به حماس و حزبالله ارائه نداد بلکه از تبدیل مرز خود به یکی دیگر از جبهههای جنگ علیه اسرائیل خودداری کرد.
حکومت بعثی سوریه که پس از کودتای سال 1963 بهقدرت رسید رابطه پرفرازونشیبی با جنبش حماس داشته است. واکنش مثبت حماس به سقوط اسد با مقابله مسلمانان شیعهمذهب حزبالله که در طول 13 سال جنگ داخلی سوریه نقش بزرگی در حمایت از اسد بازی کرده بودند، در تضاد قرار دارد. ریشههای ایدئولوژیک حماس به اسلامگرایان سنی اخوانالمسلمین برمیگردد و در زمان جنگ داخلی سوریه که بشار اسد معترضان و شورشیان عمدتاً سنیمذهب را سرکوب کرد، این گروه از اسد که عضوی از فرقه علویمذهب شیعه بود، فاصله گرفت. سال 2022 حماس تصمیم گرفت تا دوباره روابط خود را با دولت اسد از سر بگیرد و هیئتی از نمایندگان خود را به دمشق فرستاد تا رهبران حماس به امید ترمیم روابط با اسد دیدار کنند.
ترمیم روابط حماس و سوریه
در 21 ژوئن 2022، پس از یک دهه شکاف میان حماس و سوریه، پس از آنکه حماس از مخالفان سوری حمایت کرده بود، منابع ناشناسی از حماس به رویترز گفتند که جنبش مقاومت فلسطین تصمیم گرفته تا روابط خود را با دمشق ترمیم کند. به گزارش اندیشکده کریدل، این خبر جنجالی را بهپا کرد و ظاهراً هدف افشای این خبر هم همین بود. کمی پس از انتشار این گزارش، دهها وبسایت، کانالهای ماهوارهای و کارشناسان رسانهای در ترکیه، قطر و بریتانیا که با اخوانالمسلمین، گروه اسلامگرای سیاسی که حماس به آن تعلق دارد، سمپاتی دارند، از حماس فاصله گرفتند. با اینکه حماس این اظهارات را تایید یا تکذیب نکرد اما اظهارات اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در آن زمان بر این ادعاها افزود.
میراث سنگین خالد مشعل
زمانی که حماس بیش از یک دهه پیش از سوریه بیرون رفت، دفتر خالد مشغل که در آن زمان رئیس دفتر سیاسی این جنبش بود، دلیل این تصمیم را اخلاقی توجیه کرد.
حماس مدعی شد که از تصمیم مردم مبنی بر اینکه چه کسی بر آنها حکومت کند، حمایت میکند، در کنار مردم میایستد و «حتی اگر حاکم از حق ما حمایت کند، ما از فریبکاری آنها حمایت نمیکنیم.» این بیانیه در درون جنبش طنینانداز شد و اکثریت پایگاه مردمی آن از «انقلاب سوریه» در برابر «رژیمی که مردمش را سلاخی میکند» حمایت کردند. این موضوع به سال 2011 برمیگردد؛ زمانی که در خیزش بهار عربی، اخوانالمسلمین و شاخههای وابسته به آن در مصر و تونس به قدرت رسیدند و راه را برای مخالفان مسلح وابسته به اخوانالمسلمین باز کردند تا کنترل حومه دمشق را بهدست بگیرند.
اما فقط 4 سال بعد (سال 2015) تصویر کاملاً برعکس شد: محمد مرسی در یک کودتای نظامی تحت حمایت کشورهای حاشیه خلیج فارس در مصر برکنار شد. قیس سعید نیز بهمخالفت با حزب النهضه اخوانالمسلمین پرداخت و آنها را از صحن سیاسی تونس حذف کرد. در منطقه نیز، رژیم عمرالبشیر در سودان سقوط کرد و نفوذ اخوانالمسلمین در لیبی، یمن، اردن و کویت بهشدت کاهش یافت. دمشق بهتدریج کنترل مناطق حیاتی سوریه را دوباره بهدست گرفت.
رهبری جدید، مسیر جدید
این تغییرات مهم در سطح منطقه، رفتار رهبری حماس را در جهت انعکاس صحنه سیاسی جدید تغییر داد. سال 2017، اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس شد و در همان سال، یحیی سنوار که از سال 2011 از زندانهای اسرائیل آزاد شده بود، رهبر این جنبش در غزه شد. سنوار که جنگجو بود بر حمایت مطلق شاخه نظامی حماس، گردانهای القسام و مانند آن تکیه میکرد و رویکرد سیاسی جدیدی را به روابط منطقهای حماس ارائه میداد.
با اینکه اولین اقدام یحیی سنوار سازماندهی مجدد روابط با قاهره پس از 4 سال تیرگی بود، اما مهمترین تغییر، احیای روابط حماس با محور مقاومت بود که به اولویت اصلی سیاست خارجی این جنبش تبدیل شده بود. در عرض چند سال، رهبر حماس در غزه روابط خود را با ایران و حزبالله برقرار کرد اما همچنان راه بازگشتی به دمشق دیده نمیشد. برای آب شدن یخ حماس با سوریه، ابتدا ایران میانجیگری کرد، سپس حزبالله، جهاد اسلامی فلسطین و جبهه مردمی برای آزادی فلسطین. این بنبست تا بعد از عملیات «شمشیر عملیات حماس» در می2021 تغییری نکرد.
سنجیدن شرایط
در همان ماه، بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به تبریک گردانهای قسام که از سوی زیادالنخاله، دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین ارسال شده بود، با سلامی پاسخ داد. پس از آن، تماسها میان مقامات سوری و رهبران حماس افزایش پیدا کرد.
منابع سوری به اندیشکده کریدل میگویند که سال 2021 تصمیم گرفته شد تا «تدابیر امنیتی علیه تعدادی از اعضای جنبش حماس در سوریه کاهش یابد، تعدادی از زندانیان آزاد و سرنوشت دیگر مفقودان فاش شود.» اما این امر نیز روابط سوریه و حماس را به حالت عادی برنگرداند. بهنظر میرسید، افرادی در حماس در پیشرفت روابط با دمشق مانعتراشی میکنند. برای درک داینامیک این روابط خاص، لازم است تا ریشه آن را از ابتدا بررسی کنیم.
از امان تا دمشق
حماس در اوایل دهه 90 از طریق دیدارهایی که موسی ابومرزوق، از اعضای ارشد حماس انجام داد، مسیر روابط با سوریه بهطور رسمی آغاز شد. مصطفی اللداوی در سال 1992، بهعنوان رئیس دفتر غیررسمی حماس در دمشق منصوب شد. جهش بزرگ در سال 1998 در دیدار شیخ احمد یاسین، بنیانگذار حماس در دمشق رخ داد. این دیدار رسمی و استقبال گرم از یاسین، پیشرفت بزرگی در روابط ایجاد کرد و پس از آنکه حافظ اسد، رئیسجمهور وقت، حضور حماس در سوریه را رسمی کرد و امکانات سیاسی و امنیتی و حمایتهای لجستیکی و مادی را در اختیار حماس قرار داد، دمشق به حماس اجازه داد تا نیروهای خود را در خاک سوریه آموزش دهند و وزارت اطلاعات سوریه به مکانی برای رهبران سیاسی حماس برای برگزاری نشستهای خبری تبدیل شد.
بهرغم دشمنی میان دمشق و اخوانالمسلمین سوریه، بهویژه پس از کشتار حماه در سال 1982، چندین دلیل محتاطانه برای همکاری دولت سوریه و حماس وجود داشت. یکی از دلایل آن را میتوان به رقابت میان حافظ اسد و یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین یا ساف مرتبط دانست که پس از حمله عراق به کویت در 2 آگوست 1990، از صدام حسین رئیسجمهور عراق در جنگ خلیجفارس (1990 تا 1991) حمایت کرده بود.
در 21 نوامبر 1999، هواپیمای حامل خالد مشعل، رئیسدفتر وقت سیاسی حماس پس اخراج از اردن و عدم پذیرش او از سوی بسیاری از پایتختهای کشورهای عربی، در فرودگاه دمشق فرود آمد. از آن زمان تعدادی از اعضای دفتر سیاسی حماس به دمشق نقلمکان کردند و فعالیتهای حماس در سوریه شدت گرفت. بین سالهای 2000 تا 2010، روابط بهدلیل چندین رخداد، از جمله حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و خروج ارتش سوریه از لبنان در سال 2005 و جنگ میان اسرائیل و حزبالله در سال 2006 و مهمتر از همه، حمله اسرائیل به غزه در سال 2008، تقویت شد.
حمایت سوریه
محمود الزهار، یکی از مقامات حماس که در غزه با کریدل گفتوگو کرده بود، از جزئیات مهمی گفت که در آن زمان رسانهها از قلم انداختند. زمانی که حماس اولین دولت خود را در سال 2007 در غزه تشکیل داد که الزهار وزیر خارجه بود «سوریه تنها کشور عربی بود که پاسپورتهای قرمز دیپلماتیک صادرشده از غزه را بهرسمیت میشناخت.» الزهار گفت: «رهبری سوریه به ما همهچیز داد.
در اولین دیدار به دمشق، ما توانستیم مشکل صدها پناهجوی فلسطینی را که در مرزهای عراق و سوریه گیر افتاده بودند، حل کنیم، سوریه کد تلفنی فلسطینیها (+970) را پذیرفت و تمایل خود را به حمایت از دولت منتخب فلسطینیان ارائه داد. به همین دلیل است که با یک جنگ عربی، بینالمللی و آمریکایی مواجه شده.» الزهار از سوی سنوار بهعنوان مامور احیای روابط با دمشق منصوب شده بود. این جزئیات معنادارند: به این معنی است که مصر نیازی به سانسور اجازه سفر الزهار به سوریه را ندارد و میتواند از پیش آمدن وضعیتی ناخوشایند در برابر آمریکا، اسرائیلیها و اعراب کشورهای حاشیه خلیج فارس جلوگیری کند.
از دمشق تا دوحه و آنکارا
بحران سوریه که در مارس 2011 آغاز شد، حماس را در قید و بند منحصربهفردی قرار داد. برای مثال اسلامگرایان فلسطینی در جنبش جهاد اسلامی فلسطین از سال 2011 تا 2017 موضع رادیکالی در قبال «انقلاب سوریه» نگرفتند و به حفظ دفاتر خود در دمشق بسنده کردند اما رهبری سیاسی و نظامی آن بهدلیل وخامت شرایط امنیتی به بیروت منتقل شده بود.
از سوی دیگر، در 2 آوریل 2011، حماس اولین بیانیه خود را در رابطه با بحران سوریه منتشر کرد و در آن، حمایت خود را از مردم سوریه و رهبری آن اعلام کرد تا «امورات داخلی سوریه به برادران سوری» واگذار شود. این بیانیه واهی موضع خصمانه اعضا و الیت جنبش را پنهان نمیکرد که تماماً روایتهای ضدسوری را اتخاذ میکردند. در 5 نوامبر 2011، نیروهای امنیتی سوریه به دفاتر حماس حمله کردند، داراییهای آن را مصادره و این دفاتر را پلمب کردند. در اوایل سال 2012، خالد مشعل پیش از دیدار برنامهریزیشده با بشار اسد، به دوحه، پایتخت قطر سفر کرد. حماس اعلام کرد که دیدار با اسد «بیفایده خواهد بود.»
حماس و مخالفان
در 8 دسامبر 2012، زمانی که خالد مشعل و اسماعیل هنیه در جریان جشنی که بهمناسبت تاسیس جنبش در نوار غزه گرفته شده بود، مقابل دهها هزار نفر از حامیانشان، پرچم «انقلاب سوریه» را بالا بردند، روابط این جنبش با دمشق تیره و تار شد. در رژهای که در این مراسم برگزار شد، تعدادی از اعضای گردانهای القسام پشت لباسهای خود پرچم مخالفان سوری را بر تن داشتند.
واکنش سوریه هم کم نبود. اسد حماس را متهم کرد که با حمایت از جبهه النصره، نیروهای القاعده در سوریه، و با ارائه دستورالعملها به شاخههای اپوزیسیون در مورد روشهای کندن تونلها و استحکام بخشیدن به آنها برای مقاومت در برابر بمباران هوایی عملاً در جنگ علیه دولت سوریه مشارکت داشته است. دیگر گروههای شبهنظامی مخالف مانند انصار بیتالمقدس، شبهنظامیان اسلامگرا در مصر، فیلق الرحمن در سوریه و دیگران وابستگی خود به حماس را اعلام کردند.
یکبار اخوانی، همیشه اخوانی
سال 2016، اسد در گفتوگویی با روزنامه الوطن سوری گفت: «ما از حماس نه به این خاطر که آنها اخوانالمسلمین هستند بلکه به این خاطر که گروه مقاومت هستند، حمایت کردیم. در آخر ثابت شد که اخوانی (عضوی از اخوانالمسلمین) هر جا که باشد یک اخوانی است و از درون یک تروریست و منافق باقی میماند.» تمام اینها ممکن است موضوعی در گذشته بهنظر برسند اما همچنان تشکیل روابط جدید بین دو کشور را تحتتاثیر قرار دادهاند، بهویژه پس از بازگشت مشعل و تیماش به جایگاه رهبری در حماس. با اینکه رهبری جنبش حماس تغییرات بسیاری کرده، میراث دیرینه مشعل همچنان برای همه بهویژه در دمشق سنگینی میکند. خیلیها در سوریه معتقد بودند که «زخم همچنان باز است» و حماس هنوز آن را نبسته و میخواهد «بازگشت مجانی» را برای خود رقم بزند.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1306449/