بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در فاصله دور سوم تا چهارم مذاکرات ایران و آمریکا به میزبانی عمان، گروه رسانهای دنیایاقتصاد در نشست نقد و نظر با حضور رحمن قهرمانپور تحلیلگر مسائل بینالملل، علی ماجدی دیپلمات سابق و غلامرضا حداد استادیار اقتصاد سیاسی ضمن بررسی روند کنونی مذاکرات، چشمانداز آینده گفتوگوها و سناریوهای احتمالی را مورد بحث و بررسی قرار داد. در این نشست قهرمانپور با اشاره به چرایی آغاز مذاکرات، به سه دلیل اشاره کرد و گفت: بر جای گذاشتن یک میراث بزرگ، شکست فشار حداکثری در دور اول و تشدید رقابت چین و آمریکا را میتوان سه انگیزه ترامپ برای شروع مذاکره با ایران دانست. وی معتقد است ترامپ دیپلماسی اجبار را به نوعی جایگزین فشار حداکثری کرده است. ماجدی نیز با اشاره به شرایط مساعد برای توافق تهران و واشنگتن به فضای مثبت منطقه پرداخت و اظهار کرد: وقتی وزیر دفاع عربستان به ایران سفر میکند این یک سیگنال بسیار مهم است و امروز کشورهای منطقه برخلاف دوره قبل موافق هستند که توافقی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد. در حال حاضر نقطه منفی مذاکرات، مساله اتحادیه اروپا است. وی ابراز امیدواری کرد که مذاکرات غیرمستقیم به زودی تبدیل به مذاکرات مستقیم شود تا بتوانیم زودتر نتیجه بگیریم. حداد نیز با اشاره به خواست ایران برای دیپلماسی به مدل توافق پرداخت و اظهار کرد: ایران فعلا به دنبال توافق موقت است و آمریکا نیز این مساله را پذیرفته است. توافق موقت محدود هم به این معنا است که دو طرف فقط در مورد بحث هستهای صحبت میکنند؛ زیرا رسیدن به توافق در بحث هستهای به مراتب راحتتر و سریعتر است. وی با اشاره به اهمیت توافق برای دولت ترامپ تصریح کرد که ترامپ به یک توافق سریع احتیاج دارد تا احتمالا در سفر ماه آینده خود به خاورمیانه اعلام کند که با ایران به یک توافق بزرگ رسیده است و آن را به جامعه بینالملل بفروشد.
بازار


تاکنون سه دور مذاکره سطحبالا میان
ایران و
آمریکا برگزار شده که در دور سوم به میزبانی عمان ابتدا تیمهای کارشناسی دو طرف مذاکراتی را با هم انجام دادند و سپس جمعبندی آن از سوی عراقچی و ویتکاف مورد ارزیابی قرار گرفت. به نظر میرسد که علاوه بر محافل سیاسی، بازار داراییها نیز بهشدت درگیر نتیجه این مذاکرات است و در این مدت شاهد کاهش چشمگیر قیمت دلار و طلا بودیم. با توجه به اهمیت این مذاکرات، گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» در نشست نقد و نظر با حضور رحمن قهرمانپور تحلیلگر مسائل بینالملل، علی ماجدی دیپلمات و سفیر سابق
ایران در آلمان و ژاپن و غلامرضا حداد استادیار اقتصاد سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، ضمن بررسی تحولات
ایران و آمریکا، چشمانداز آینده گفتوگوها و سناریوهای احتمالی را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
بسیاری از کارشناسان بعد از روی کار آمدن دونالد
ترامپ این تصور را داشتند که او چندین ماه فشار حداکثری را بر
ایران اعمال خواهد کرد و بعد از به نتیجه رسیدن فشارهای احتمالی،
ایران را به میز مذاکره دعوت میکند و امتیازات لازم را از
ایران میگیرد. ولی در عمل شاهد بودیم که کمتر از سه ماه بعد از تحلیف ترامپ، او اعلام کرد که مذاکرات
ایران و
آمریکا آغاز خواهد شد. چرا این پیشبینیها در عمل به تحقق نپیوست؟
قهرمانپور: این مساله چند دلیل دارد؛ دلیل نخست این است که
ترامپ میخواهد نسبت به دور اول ریاستجمهوریاش متفاوت عمل کند. اصطلاحی در سیاست خارجی
آمریکا وجود دارد مبنیبر اینکه روسای جمهور این کشور در دور دوم بیشتر به دنبال آن هستند که میراث بزرگی از خود بر جای بگذارند.
دلیل دیگر این است که وقتی تیم آقای
ترامپ و شخص او، سیاستهای دور اول ریاستجمهوریاش در قبال
ایران را بررسی کردند، نظر غالب این بود که سیاست فشار حداکثری به نتیجه مطلوب نرسیده است. دلیل سوم هم به حاد شدن رقابت
آمریکا و چین بازمیگردد و واشنگتن در پی آن است که گرفتاریهای خود را در نقاطی مانند اوکراین و خاورمیانه کاهش دهد تا بتواند به رقابت با چین بپردازد.
پیرو این مساله میتوان گفت
ترامپ سیاست دیپلماسی اجبار را به نوعی جایگزین سیاست فشار حداکثری کرده است. تفاوت این دو سیاست آن است که فشار حداکثری عمدتا بر تحریمهای مالی و تهدیدات نظامی تاکید داشت، اما دیپلماسی اجبار دو خط دیپلماسی و تهدید نظامی و فشار را همزمان پیش میبرد. برخی در
آمریکا در حال رواج دادن این دیدگاه هستند که دلیل آنکه رویکرد
آمریکا با
ایران به نتیجه نرسیده این است که صرفا بر دیپلماسی تاکید کرده و لذا اگر
آمریکا بخواهد موفق باشد باید دیپلماسی و تهدید نظامی را به موازات هم پیش ببرد.
شیوهای که
ایران برای مذاکرات در پیش گرفته، به نظر میرسد غیرمستقیم، مکتوب و با وقفههای یکهفتهای است. به نظر شما علت اتخاذ این استراتژی از سوی مدیران سیاست خارجی
ایران چیست؟
ماجدی: در رابطه با مذاکرات مهمترین نکته این است که زمان و فرصتها را نباید از دست داد. از صحبتهای مقامات کشور میتوان ارزیابی کرد که 4 تا5 ماه مانده بود به پایان دوران ریاستجمهوری آقای حسن روحانی در سال 1400 که
ایران عملا میتوانست برجام را احیا کند. لذا اینجا یک فرصت از دست رفت و برجام که یک توافق قابلقبول بود احیا نشد. سپس در دوره ریاستجمهوری مرحوم ابراهیم رئیسی گفته شد که مذاکرات به نتیجه رسیده و قرار بود که برجام احیا شود. در آن مقطع شنیده شد که
ایران خواستار یکسری مسائل فرابرجامی شده بود و به همین دلیل آن فرصت را نیز از دست دادیم.
امروز بحث مذاکرات غیرمستقیم برای من بهشخصه قابل هضم نیست، زیرا یک زمانی این تابو وجود داشت که با آمریکاییها مذاکره نکنیم اما این تابو شکسته شد و بارها
ظریف با جان کری ملاقات و گفتوگو کرده است. امروز وقتی گزارشهای عراقچی را ببینیم ایشان میگویند که ما مسائل را به صورت مکتوب میفرستیم تا آنها بینند و مجددا آن را برمیگردانند.
به نظر من چنین روندی فقط زمانبر است؛ ضمن اینکه وقتی به صورت مستقیم مذاکره شود، شخصیت طرف مذاکرهکننده و نقاط قوت و ضعف آن شناسایی میشود. امیدوارم این مذاکرات غیرمستقیم بهزودی تبدیل به مذاکرات مستقیم شود تا بتوانیم زودتر نتیجه بگیریم.
در خصوص سیاستهای ترامپ، بسیاری معتقد هستند که او فردی هیجانزده و احساسی است و هر لحظه ممکن است تصمیماتی بگیرد که بقیه را شگفتزده کند. به نظر شما آیا این برداشت از شخصیت
ترامپ درست است؟ یا اساسا تصمیمات او در چارچوب پارادایم فکری سیاست خارجی
آمریکا گرفته میشود؟
حداد: این تمایل همواره وجود دارد که آنچه در عرصه سیاست وجود دارد به ویژگیهای بازیگران سیاسی تقلیل دهیم.
ترامپ هم چون یک چهره خاص و جنجالی است بهنظر میرسد این نگاه بیشتر در مورد او صادق است. چون افکار عمومی، متاثر از رسانهها سیاست را درک میکند و رسانه نیز متمایل به سیاه و سفید کردن فضاست. هرچند سیاست خارجی ایالات متحده را نمیتوان به ویژگیهای فردی
ترامپ تقلیل داد. بلکه
ترامپ قوامیافته فرآیندی است که در سیاست داخلی
آمریکا چندین دهه است در حال رخ دادن است. در این بین اگر
آمریکا بخواهد به سمت استراتژی کلان خود یعنی متمرکز شدن بر چین و رقابت با آن کشور حرکت کند، باید هزینههای خود را در جاهای دیگر کاهش دهد. اما مانع این قضیه امنیت اسرائیل است. مادامی که امنیت اسرائیل به شکل باثباتی تضمین نشود،
آمریکا ناگزیر است که حضور نظامی در منطقه داشته باشد. در عین حال از نگاه
آمریکا مانع امنیت اسرائیل، سیاست خارجی جمهوری اسلامی
ایران است. بنابراین ایالات متحده در شرایط فعلی در راستای اهداف استراتژیک خود و حل مساله امنیت اسرائیل مذاکره با
ایران را در دستورکار قرار داده، نه در راستای رژیمهای بینالمللی منع گسترش تسلیحات هستهای.
چون اگر اینگونه بود مذاکرات در قالب سازوکاری چون 1+5 یا همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیش میرفت. البته این بدان معنا نیست که واشنگتن در توافق با
ایران همان کاری را میکند که اسرائیل میخواهد، بلکه اینگونه قابلتفسیر است که حضورش در این بحران و تلاش برای حل مساله با هدف تثبیت و تضمین امنیت اسرائیل است و نه امنیت جهانی و بینالمللی.
ایران اعلام کرده که خط قرمزش در مذاکرات این است که خارج از موضوع هستهای راجع به مساله دیگری گفتوگو نخواهد کرد. اگر احیانا
آمریکا بخواهد موضوعات دیگری را نیز در دستورکار قرار دهد،سرنوشت مذاکرات چه خواهد شد؟
قهرمانپور: مساله هستهای با مسائل موشکی و منطقهای به لحاظ فنی تفاوتهای جدی دارد. درخصوص مساله هستهای یک مبنای خوبی وجود دارد که همان برجام است و براساس آن میتوان مذاکره کرد و گفتوگوها را به پیش برد، زیرا توافق برجام یکی از فنیترین توافقهای کنترل تسلیحاتی در جهان است که هنوز هم مورد ارجاع است.
همچنین در موضوع هستهای، آژانس از طرف شورای امنیت موظف است که فعالیت کشورها را راستیآزمایی و بررسی کرده و به شورای حکام گزارش دهد. اما در رابطه با مساله موشکی، یک معاهده الزامآور بینالمللی وجود ندارد که فراگیر باشد. ضمن اینکه
ایران هیچ پیمان بینالمللی امضا نکرده مبنی بر اینکه فعالیتهای موشکی خود را کاهش خواهد داد و راستیآزمایی در این خصوص نیز بسیار مشکل است. بُرد موشکها هم امروز یک مساله بسیار مهم است و
ایران داوطلبانه اعلام کرده است که برد موشکهای خود را از دوهزار کیلومتر افزایش نخواهد داد. بنابراین مساله موشکی به لحاظ تکنیکی محدودیتهایی دارد که فعلا قابلمذاکره نیست.
در رابطه با مساله منطقه نیز
ایران میگوید جریاناتی مانند حماس، حزبالله، حشدالشعبی و غیره مستقل هستند اما غرب و
آمریکا مدعی هستند که آنها نیروهای نیابتی
ایران هستند.
لذا در همین ابتدای کار اختلافنظر وجود دارد. قبلا هم در خاورمیانه راجع به مذاکرات امنیتی دوجانبه یا ایجاد منطقه عاری از سلاح هستهای در خلیجفارس صحبتهایی شده است، اما اینها ایدههایی هستند که در سطح اندیشکدهها و محافل فکری مطرح میشود. در پاسخ به اینکه اگر بحث موشکی و منطقهای به مذاکرات اضافه شود آیا
ایران گفتوگوها را ترک خواهد کرد یا خیر؟ میتوان گفت که به نظر میرسد در چارچوب دیپلماسی اجبار به احتمال زیاد
ایران میز مذاکره را ترک نخواهد کرد، زیرا
ایران فعلا به دنبال توافق موقت است و
آمریکا نیز این مساله را پذیرفته است. توافق موقت محدود هم به این معناست که دو طرف فقط در مورد بحث هستهای صحبت میکنند، زیرا رسیدن به توافق در بحث هستهای به مراتب راحتتر و سریعتر است. از طرف دیگر
ترامپ هم به یک توافق سریع احتیاج دارد تا احتمالا در سفر خاورمیانهای خود به عربستان، امارات و قطر اعلام کند که با
ایران به یک توافق بزرگ رسیده و میتواند آن را به جامعه بینالملل بفروشد.
درعینحال احتمالا بحث عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان را مطرح خواهد کرد که دستاورد بسیار بزرگی برای او در خاورمیانه است. چون اغلب روسای جمهور
آمریکا در 45 سال گذشته و بعد از سیاست دوستونی نیکسون در خاورمیانه موفقیت آنچنانی نداشتهاند. لذا به نظر میرسد هم
ایران و هم
آمریکا در این مقطع تا یک ماه آینده تمایل دارند که به یک توافق در بحث هستهای برسند. بعد از آن احتمالا به گفتوگو درباره دو موضوع دیگر خواهند پرداخت که البته این موضوعات و مذاکره درخصوص آنها پیچیدگیهای خاص خود را دارد. ممکن است
ایران در آن مرحله
روسیه یا چین را نیز وارد گفتوگوها کند. بنابراین اگر این مرحله توافق موقت سپری شود، احتمالا در تابستان 1404 با توجه به اینکه فقط
اروپا میتواند مکانیزم ماشه را بازگرداند، لاجرم باید وارد گفتوگوها شود و احتمالا چین و
روسیه هم به این مذاکرات میپیوندند.
آمریکا نیز تمایل دارد که به یک توافق هستهای با
ایران برسد و از این رو تا به امروز علیرغم انتقادات و صحبتهای تند
ترامپ و تیم او، مذاکرات پیش رفته است.
جناب ماجدی، شما در جریان مذاکرات برجام، سفیر
ایران در آلمان بودید. به نظر شما در مقایسه مذاکرات فعلی و مذاکرات برجام، کدام گفتوگوها آسانتر است و چه نکات اشتراک و افتراقی بین این دو مذاکره وجود دارد؟
ماجدی: موضوع مذاکرات یکسان است و برجام هم فقط روی موضوع هستهای متمرکز بود. اما این دوره با دوره قبل یک سری تفاوتها دارد. امروز اگر نگاه کنیم سیاستمداران هر دو کشور مایل هستند که مساله هستهای حلوفصل شود و تنها مانع اسرائیل است که مخالف این مذاکرات است. تفاوت دیگر اینکه اگر بخواهیم وضعیت خود را با آن دوره مقایسه کنیم، در آن مقطع کشورهای منطقه مانند عربستان و برخی کشورهای دیگر خیلی طرفدار برجام نبودند و عملا از این نظر حمایتی از گفتوگوها نمیکردند؛ اما الان با رایزنیهایی که انجام شده و حرکات دیپلماتیکی که صورت گرفته، اوضاع تغییر کرده است.
شاهد بودیم که آقای عراقچی طی ماههای اخیر در کشورهای عربی رفتوآمد و تبادلهایی داشت که این روند بسیار موثر بوده است. وقتی وزیر دفاع عربستان به
ایران سفر میکند این یک سیگنال بسیار مهم است و امروز کشورهای منطقه برخلاف دوره قبل موافق هستند که توافقی بین
ایران و
آمریکا صورت بگیرد.
درحالحاضر نقطه منفی مذاکرات، مساله اتحادیه اروپاست. من پیشتر گفته بودم که به اعتقاد من، ما باید همزمان با اتحادیه
اروپا نیز وارد مذاکره شویم. البته آقای عراقچی نیز اخیرا اعلام کرد که برنامهای برای مذاکره با
اروپا داشته است. ضمن اینکه باید توجه کرد که
آمریکا در بحث مکانیزم ماشه هیچ نقشی ندارد و فقط
اروپا میتواند آن را فعال کند یا نکند.
هرچند وقتی مذاکرات با یک کشور انجام میگیرد، راحتتر است. اگر به برجام نگاهی بیندازیم آنجا بحث پلیس خوب و پلیس بد مطرح بود، اما درحالحاضر به این صورت نیست.
امروز از جمله مشکلاتی که وجود دارد این است که ما از
آمریکا تضمینهایی میخواهیم که اگر توافق را امضا کردیم چگونه باید مطمئن شویم که فردا روزی رئیسجمهور بعدی از توافق خارج نشود.
همچنین
ایران خواهان آن است که در مرحله نخست حداقل تحریمهای مربوط به هستهای رفع شود و
آمریکا به
ایران تضمین بدهد. تضمین هم به این صورت است که توافق در کنگره تصویب شود. یک حسنی که مذاکرات امروز دارد این است که کنگره هم دست جمهوریخواهان است و کاخ سفید و کنگره یکدست هستند. لذا
ترامپ مشکلاتی را که باراک اوباما در آن زمان داشت ندارد. یکی از معضلات دیگری که امروز وجود دارد این است که 270کیلوگرم اورانیوم غنیشده 60درصدی چه خواهد شد؛ این موضوعی است که بدون شک در مذاکرات مورد بحث قرار خواهد گرفت. اگر تهران و واشنگتن در این موضوعات به نتیجه برسند، تضمینهای لازم داده شود و اسنپبک هم ملغی شود، احتمالا مذاکرات در مسیر خوبی قرار میگیرد. امروز این مشکلات در مذاکرات مطرح است و دو طرف خواستههایی دارند از جمله اینکه
آمریکا دوباره به صورت یکجانبه از توافق خارج نشود.
آمریکا هم دغدغه اورانیوم غنیشده 60درصدی
ایران را دارد. در این بین ممکن است پای
روسیه نیز به مذاکرات باز شود و توافق شود که این میزان اورانیوم در
روسیه نگهداری شود. سناریوی دیگر این است که این میزان اورانیوم تحت نظر آژانس در خود
ایران نگه داشته شود.
این بحثها امروز بسیار مهم است؛ بحثهایی که شبیه به بحثهای برجام است منتها این بار باید به یک قرارداد یا توافق دائمی ختم شود تا دو طرف خیالشان راحت شود که مساله هستهای حل شده است. آقای عراقچی اعلام کرده که خط قرمز
ایران این است که نمیتواند غنیسازی خود را کامل متوقف کند و غنیسازی در سطح 5 یا 20 درصد تاحدودی ادامه خواهد داشت. بنابراین درحالحاضر در مورد مساله هستهای این موارد مطرح است اما درباره مساله موشکی واقعا مذاکره کردن دشوار است. ضمن اینکه من بهشخصه با مذاکرات موشکی مخالف هستم، زیرا موشکهای ما یک عامل بازدارنده بسیار مهم به شمار میروند و درخصوص این قدرت نظامی نباید وارد مذاکره شد.امروز که
ایران این مولفه را کسب کرده باید به دنبال مولفه اقتصادی برود و نباید این قدرت را خرج کند تا منافع اقتصادی را به دست بیاورد. لذا اگر بر سر مساله هستهای بین
ایران و
آمریکا توافقی حاصل شود، میتوان امیدوار بود که راه باز شود تا گامهای اساسی برای توسعه و رشد اقتصادی برداشته شود.
جناب حداد، شما در صحبتهایتان اشاره کردید که استراتژی اصلی
آمریکا در منطقه تامین امنیت اسرائیل است. اگر احیانا توافقی بین تهران و واشنگتن شکل بگیرد که مورد تایید اسرائیلیها نباشد در آن صورت اسرائیل چه واکنشی نشان خواهد داد؟
حداد: حضور ایالات متحده در خاورمیانه برای تامین امنیت اسرائیل به این معنا نیست که واشنگتن به آنچه اسرائیل میخواهد عمل خواهد کرد. اگرچه طبق فرمایشهای آقای ماجدی در ظاهر همهچیز خوب پیش میرود و میتوان خوشبین بود و با وجود اینکه بهنظر مسائل فنی و جزئی تعریف شده، اما به توافق رسیدن بسیار دشوار است.
این توافق سه ضلع دارد شامل ایران،
آمریکا و اسرائیل. در ضلع جمهوری اسلامی اعلام شده که
ایران نمیخواهد توانایی صلحآمیز هستهای خود را از دست بدهد. این در حالی است که مساله هستهای امروز تقریبا تنها چیزی است که
ایران روی میز دارد و چیز زیادی برای دادن ندارد.
اگر این توافق به سرانجام نرسد ممکن است این فاکتور را نیز از دست بدهیم، زیرا آلترناتیو توافق، تضعیف زیرساختهای هستهای است. این در حالی است که در نهایت ماجرا به میز دیپلماسی ختم میشود و این دیپلماسی است که مانع از وقوع جنگ میشود یا جنگها را خاتمه میدهد. در سیاست بینالملل هر چقدر ابزار قدرت بیشتری داشته باشید در دیپلماسی نقد خواهد شد.
ایران میگوید از غنیسازیاش نمیگذرد که حق هم دارد و میلیاردها دلار هم خرج این حق کرده است. در سمت دیگر
آمریکا قرار دارد که زیر برجام زده است و اگر دوباره چنین توافقی کند یک سری از جمهوریخواهان و دموکراتها مترصد فرصت هستند تا
ترامپ را نقد کنند که اگر قرار بود چنین توافقی بکند، چرا از برجام خارج شد.
در سمت دیگر هم اسرائیل قرار دارد. فرض اسرائیل این است که جمهوری اسلامی اهدافی ضد آنها دارد و الان یک موقعیت تاریخی دارد تا آن را خنثی کند و این فرصت را نباید از دست داد.
اکنون این پرسش مطرح است که اگر
آمریکا توافقی با
ایران به امضا برساند که حق غنیسازی را در آن به رسمیت بشناسد، آیا اسرائیل علیه
ایران اقدامی خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش مشکل است.
به نظر میرسد اسرائیل خودیاری را در حداکثر ممکن انجام میدهد و به هیچکس اعتماد نمیکند؛ اما این بدان معنا نیست که توان آن را دارد که هدف نهایی خود را بهتنهایی در مورد
ایران به سرانجام برساند.
لذا حتی اگر توافق برخلاف میل اسرائیل اتفاق بیفتد، بعید است که اسرائیل مستقل از
آمریکا بخواهد به
ایران ضربه بزند. اما از راهکارهای دیگر علیه
ایران استفاده خواهد کرد.
جناب قهرمانپور، فرض کنیم توافق شکل بگیرد و
آمریکا تحریمهای هستهای را لغو کند. به عنوان مثال بانک صادرات تحریم هستهای است، آن رفع شود و دو ماه بعد در قالب تحریم موشکی، تحریمهایی علیه آن اعمال شود. به نظر شما ممکن است باز شاهد این روند باشیم و تحریمها در شکل دیگری تکرار شود؟
قهرمانپور: نکتهای که آقای ماجدی اشاره کردند مهم است.
ایران به دنبال این است که چنین اتفاقی نیفتد. یعنی تضمینهایی از طرف مقابل بگیرد مبنی بر اینکه بخشی از تحریمها که رفع شده دیگر برنگردد. اما واقعیت تلخ این است که حقوق و معاهدات بینالمللی در نهایت ذیل اراده سیاسی کشورها تعریف میشود. بنابراین وقتی دو طرف دارای قدرت یکسان نیستند، این احتمال همیشه هست و اگر این را مبنا قرار دهیم، خیلی از کشورها نباید هیچوقت با
آمریکا وارد معامله شوند.
اکنون پرسش این است که آیا توافق موقت بین
ایران و
آمریکا این قابلیت را دارد که به یک توافق پایدار و بلندمدت تبدیل شود. واقعیت این است که من در این خصوص تردید دارم و نه در نظام سیاسی
ایران این آمادگی را میبینم که با
آمریکا وارد عادیسازی شود و نه در
آمریکا فعلا چنین مسالهای قابل پذیرش است. در
آمریکا نظام سیاسی ریاستی است و رئیسجمهوری که الان مشغول به کار است برای رئیسجمهور بعدی تعیینتکلیف نمیکند. بنابراین آنها از امضای یک پیمان سفت و سخت که رئیسجمهور بعدی موظف به اجرای آن باشد، خودداری خواهند کرد.
لذا اگر مبنای ما این باشد که
آمریکا حتما باید تضمین کتبی الزامآور حقوقی دوحزبی بدهد، چنین امری رخ نخواهد داد. حتی اگر چنین امری اتفاق بیفتد، رئیسجمهور بعدی میتواند کنگره را دور بزند. بنابراین در چنین شرایطی اراده سیاسی حرف اول را میزند و اگر توافق موقت حاصل شد، بعد از آن باید مسائل سیاسی را با
آمریکا حل کنیم تا هزینه مواجهه با
ایران چه در منطقه و چه در
آمریکا افزایش پیدا کند.
آقای ماجدی، اگر توافق هستهای بین
ایران و
آمریکا شکل بگیرد، آیا نشانه یک سیاست تاکتیکی در
ایران است یا مبتنی بر یک نگاه استراتژیک است که تهران قصد دارد بهتدریج همه مسائل را با این کشور حل کند و حتی شاهد باز شدن سفارت
آمریکا در
ایران و سرمایهگذاری آنها در کشورمان باشیم؟
ماجدی: در سال 84 که دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی تمام شد و آقای هاشمی رفسنجانی هم کاندیدا شده بود، من گفتم که ما از نظر سیاسی به یک تعادل نسبی سیاست خارجی نرسیدهایم و نمیتوانیم برسیم، زیرا همه کشورهای دنیا تقریبا با یکدیگر ارتباط دارند و قدرت اقتصادی
آمریکا حدود 25درصد قدرت دنیا را شامل میشود.
به گفته آقای برژینسکی مولفههای قدرت عبارتند از مولفه اقتصاد، سیاست و نفوذ سیاسی که در هر کدام از اینها
آمریکا حداقل 25درصد قدرت را دارد. در این بین
ایران خود را در وضعیتی قرار داده که منهای این 25درصد میخواهد به یک ثبات نسبی اقتصادی برسد. امکان رسیدن به این مساله وجود ندارد. لذا اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم رفتن به سمت توسعه اقتصادی با کنار گذاشتن 25درصد قدرت امکانپذیر نیست. هر چند در جاهایی نیز قدرت
آمریکا فراتر از 25درصد است. امروز قدرت دلار بسیار زیاد است. با این تفاسیر
ایران نمیتواند منهای این 25درصد به تعادل واقعی سیاسی دست یابد. لذا ما باید در سیاست خارجیمان یک تجدیدنظر داشته باشیم و به سمت یک رابطه معقول با
آمریکا گام برداریم. اگر این چرخش اتفاق بیفتد که خوب است اما اینکه آیا این مذاکرات این پتانسیل را دارد باید گفت خیر.
پرسش آخر یک سوال مشترک از هر سه نفر مهمانان است. شما احتمال توافق را چند درصد میبینید و آیا این توافق در کوتاهمدت قابل دسترسی است یا ممکن است مانند برجام 2 تا 3 سال زمان ببرد؟
قهرمانپور: من احتمال توافق موقت را 60درصد و تا خردادماه میبینم. اما مانند هواشناسی که مثلا احتمال بارش را 60درصد میداند، این بدان معنا نیست که حتما بارش اتفاق میافتد. با توجه به اینکه مذاکرات فنی بسیار سختی در پیش است احتمالا با دستاندازهایی مواجه خواهیم شد و حتی ممکن است مذاکرات مدتی به تاخیر بیفتد اما در نهایت به یک توافق محدود موقت دست پیدا خواهیم کرد. زیرا هر دو طرف این اراده سیاسی را دارند.
حداد: به نظر من توافق موقت مادامی که ذیل عادیسازی روابط اتفاق نیفتد پایدار نخواهد بود و توافق با هر درصدی که اتفاق بیفتد ناپایدار خواهد بود. حتی توافق موقت هم به نظر من در دسترس نیست.
ماجدی: به نظر من فعلا تغییرات عمده در سیاست خارجی
ایران رخ نخواهد داد و فقط برای گریز از جنگ یک توافق محدود و احتمالا شکننده صورت خواهد گرفت. اگر مذاکرات خیلی خوب پیش برود شاید کمی بادوام باشد.