سرمقاله دنیای اقتصاد/ در آرزوی تحقق «حوّل حالنا»
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - دنیای اقتصاد / «در آرزوی تحقق «حوّل حالنا»» عنوان یادداشت روز در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبلعاملی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
هر سال وقتی به این روزها میرسیم، به سنت «حول حالنا الی احسن الحال» دنبال ردپایی از تغییر در وضعیت معیشت و شرایط اقتصاد کلان میگردیم و هر سال امیدمان نسبت به قبل برای تغییر کمرنگتر میشود. نوع کنش فعالان بازار نیز نمایشی تمامعیار از این موضوع است که آنان چشماندازی از تغییر را نمیبینند. روندهای قیمتی بهویژه در بازار سرمایه حاکی از این مساله است و جالب آنکه بر خلاف گذشته، بورس دیگر به اخبار مذاکره نیز پاسخ نمیدهد و گویی میانگارد در نهایت، نتیجهای نخواهد بود و اقتصاد ایران در انفکاکی ابدی از دنیای اطرافش، در خود فرو میرود، هر روز بخشی از وجودش را از دست میدهد و تصمیمگیرندگان تنها میگویند ناترازی بیشتر شد. چه ناترازی برق باشد یا بنزین یا سرمایهگذاری و در خوان آخر حتما ناترازی دارو و غذا.
اما اگر این است. اگر واقعا میدانیم نهایت این قصه چه خواهد شد، پس چرا کسی فرمان را نمیچرخاند؟ چرا تصمیمگیرندگان حکم به تغییر نمیدهند؟ چرا حاضرند با سرعت این جاده را طی کنند؟ چرا مسیر را تغییر نمیدهند؟ ما سه دلیل را اقامه میکنیم.
بازار 
اول آنکه تصمیمگیرندگان معاش مردم ایران، جور دیگری داستان را میبینند. هرچند میتوان مدعی بود آنقدر داده و آمار برای وضعیت نگرانکننده اقتصاد ایران وجود دارد بهویژه به زیر خط فقر رفتن دو دهک در سالهای اخیر که اصولا نمیتوان جور دیگری داستان را دید، اما ازآنجاکه ذهن دادهها را به شکلی که میخواهد تفسیر میکند، آنان روایتی دیگر از موضوع دارند. جالب آنجاست که تصمیمگیرندگان به خاطر همین اتکا به روایت معتقدند که اگر مشکلی هست، مشکل در «روایت» است و دشمنان توانستهاند «روایت» خود را جا بیندازند. در این نوع نگاه دیگر اصولا مساله این نیست شرایط چقدر بحرانی باشد؛ چون میتوان «روایتی» از وضعیت ارائه داد که نشان دهد ما در مسیر درستی هستیم و فاصلهای با پیروزی نهایی نداریم. میتوان «روایتی» به دست داد که اگر کل اقتصاد هم زمینگیر شده باشد باز معتقد باشیم اگرچه مشکلاتی در اقتصاد وجود دارد، اما ما در مسیر سعادت هستیم. پس مساله اول ما این است که چگونه میشود واقعیت را، تحلیل رفتن انباشت سرمایه را، بیبرقی را، فقدان گاز کافی وقتی روی منابع غنی گاز خوابیدهایم و جاماندگی از کشورهای کوچک همسایه را در ذهن جا انداخت. چطور میتوان گفت الان مساله «روایت» نیست، «واقعیت» است؟ چه مقدار باید به مردم فشار بیاید تا «واقعیت» دیده شود؟
دلیل دوم به فقدان تکنوکراتهای مسوولیتپذیر بازمیگردد. تغییر در سطح تصمیمگیری بستگی به نوع گزارشها و جهتگیری دستگاه بوروکراسی دارد. هرچند بیان کردیم سطح تصمیمگیری معتقد به مشکلات عظیم و غیرقابل حل در مسیری که برای کشور انتخاب کرده است، نیست؛ ولی وقتی دستگاههای تخصصی نیز حاضر نباشند عمق واقعیت را نشان دهند، دیگر چه دلیلی برای تغییر مسیر کشور؟
به یاد بیاوریم که پایان جنگ چطور رقم خورد. وقتی دستگاههای دولتی، مجلس و نهادهای نظامی گزارش دادند که ادامه جنگ میسر نیست، تغییر رخ داد. آیا اکنون چنین گزارشهایی نوشته میشود؟ آیا نهادهای تخصصی از کیان و تخصص خود محافظت میکنند؟ یا خودشان را با فرمانهایی که به آنها میرسد، منطبق میکنند؟ یا وقتی معتقدند باید کار دیگری کرد، نشان میدهند که مسیر فعلی درست است؟ در هر نهاد تخصصی کارشناس و مدیر آنچه واقعیت دارد را گزارش میکنند یا چون میدانند مقام بالاترشان چه چیزی میخواهد و دوست دارد، آن مطلوب را گزارش میکنند؟ آیا مثلا در سیاست خارجی اگر معتقد باشند باید مذاکره مستقیم رخ دهد، این اعتقاد دستگاه تخصصی به سطح تصمیمسازی میرسد؟ در موضوع اقتصاد وقتی اجماع کارشناسان متخصص این است که ما در بهترین حالت بتوانیم روند حرکت به سمت فقر را کندتر کنیم و امکانی برای رشد و توسعه نیست، آیا این نگاه علمی به سطح تصمیمگیری میرسد؟ متاسفانه نهادهای تخصصی ما به جای تصمیمسازی، در حال نشان دادن این هستند که در همین مسیر هم فرصتها بیشمار است! چون میدانند اگر اینگونه نگویند تنها چیزی که تغییر میکند مدیران این نهادهاست و آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که فایدهای برای نشان دادن عمق واقعیت نیست.
دلیل سوم امنیتی شدن هرگونه موضوعی است که ذاتا اقتصادی است. از اصلاح قیمت حاملهای انرژی بگیر تا وضعیت بازار ارز و تا اصلاح سیستم بانکی و... وقتی مسائل، دیگر از بعد اقتصادی و کارآیی مورد بررسی قرار نگیرد، نهایت تصمیمی که گرفته میشود، ادامه دادن وضعیت موجود است. درحالیکه هیچ استدلالی نمیتواند بگوید که بدون اصلاح، بالاخره ناترازیهای موجود چگونه مرتفع میشود، اما از آن سو حکم داده میشود که همین روند تشدید ناترازی ادامه یابد! درحالیکه هر روز پروندهای تازه بهدلیل رانتهای ناشی از قیمتگذاریهای دولتی از ارز تا بنزین رو میشود، اما هیچکس هم حاضر به تغییر این شرایط نیست. معلوم هم نیست که آیا کشور میخواهد به جایی برسد که به جای دو ساعت بیبرقی در روز، تنها دو ساعت برق وجود داشته باشد یا به آنجا برسد که مردم باید ساعتها در صف بنزین بایستند!؟ نیاز به نابغه بودن نیست که بتوان آخر این داستان را حدس زد، اما در عین حال اصلاح و تغییری هم رخ نمیدهد! چراکه همه این موضوعات بعد امنیتی پیدا کرده است.
این گونه است که اقتصاد ایران در روند ناخوشاحوالی قرار گرفته است و فرآیندهای اداری طوری کار میکنند که تغییری هم در مسیر موجود میسر نمیشود. از این رو هر چند ما دعا خواهیم کرد و امید خواهیم داشت؛ اما نشانهها آن است که سال تازه میتواند سختتر از سالهای گذشته باشد. باشد که حدس و پیشبینی ما اشتباه اندر اشتباه باشد.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1343062/