اخبار محرمانه

آخرين مطالب

دختری که لباس زنان جهان را عوض کرد خواندنی ها

دختری که لباس زنان جهان را عوض کرد
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - تنها مانکن بوتیک دوشیزه کوکو خودش بود که هر روز یکی از لباس‌ها را می‌پوشید و با کلاه‌های جدید در جلوی مشتریان مانور می‌کرد.
ساعت نه شامگاه دوشنبه 21 دی 1349 در یکی از آپارتمان‌های بزرگ هتل «ریتس» پاریس دوشیزه گابریل بونور شنل معروف به «کوکو شانل» و «پیردختر دنیای مد» تنهای تنها در سکوت مطلق و در حالی که روی تختخواب مجلل خود دراز کشید بود چشم از جهان فرو بست. ده روز بعد هما سرشار در مجله «زن روز» روز (شماره سوم بهمن 1349) به مناسبت درگذشت او گزارش جالبی از زندگی حرفه‌اش منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
کوکو مشهورترین زن طراح فرانسوی که هشتادو هفت سال از سنش می‌گذشت دچار یک ناراحتی قلبی شد و نتوانست در مقابل آن مقاومت کند و خود را به مرگ و ابدیت تسلیم کرد.
وقتی اعضای خانواده‌اش به وسیله خدمتکار هتل از وخامت حال او مطلع شدند و بر بالینش شتافتند دیگر خیلی دیر شده و قلب اعجوبه پیر و مشهور دنیای مد از جنبش و حرکت باز ایستاده بود. کوکو کلکسیون بهاره خود را نیمه‌تمام گذاشته و جزو تاریخ شده بود. مرگ او هم چون رفتار همیشگی‌اش آرام و موقرانه و غافلگیرکننده بود. یکی از اقوام دور کوکو گفت: «مادموازل شانل حتی تا چند ساعت قبل از مرگ برای کلکسیون جدید بهاره‌اش کار می‌کرد. کلکسیونی که آخرین کار او بود. او معتقد بود که برای بهار آینده انقلاب تازه‌ای در مد و شیک‌پوشی به وجود می‌آورد و از زن بهار سال 1971 چهره‌ای دل‌پذیر می‌سازد.»
کوکو بیش از شصت مدل این کلکسیون، یعنی تقریبا تمام لباس‌هایش را تهیه کرده بود و دیگر کار مهمی در پیش نداشت. چندین سال بود که هنگام تهیه کلکسیون جدید خود با خنده می‌گفت: «این آخرین کاری است که انجام می‌دهم!»
و عجیب آن‌که هیچ‌یک از اطرافیانش این بار جمله همیشگی او را از دهانش نشنیدند. هنوز کسی دقیقا نمی‌داند که این ملکه بی‌تاج‌وتخت دنیای مد برای بهار سال 1971 چه طرح‌هایی پیش‌بینی کرده است ولی آن‌چه مسلم است او در این کلکسیون آخری از تمام احساس و قدرت خود کمک گرفت تا نقطه پایانی بر کار خویش بگذارد.
این کلکسیون همان‌طور که خود کوکو تعیین کرده بود از طرف موسسه شانل در روز 26 ژانویه به معرض نمایش گذارده خواهد شد و تغییری در برنامه به وجود نخواهد آمد.
کوکو که بود؟
اندامی لاغر، چشمانی ریز و نافذ و پوستی لطیف و ابریشمی داشت. کوکو شانل تنها زنی بود که توانست در عرصه رقابت‌های سرسخت بین‌المللی مدت سی‌وپنج سال پابه‌پای مردان مشهور عالم مد جلو بیاید و نام مزون خود را همچنان بر سر زبان‌ها نگاه دارد. زنی بود با یک زندگی عجیب و پرماجرا که بنا به گفته خودش چهل سال اول زندگی‌اش زمانی اعجاب‌آور و خواندنی است.
کار طراحی او در دو دوره مختلف با چهارده سال فاصله دنبال می‌شود: از سال 1919 تا 1939 و از سال 1954 تا 1970. در سال 1919 وقتی شروع به کار کرد زنی بود جوان و دوست‌داشتنی که سی‌وشش سال از عمرش می‌گذشت. قبل از آن‌که در عرصه مد و شیک‌پوشی شناخته شود استعداد خود را در زمینه مشاغل مختلف سنجید. خودش می‌گفت: «دوران کودکی من سخت و ناگوار گذشت. عمه‌هایم که مرا نگهداری می‌کردند به اجبار از من می‌خواستند که تمام روز کار کنم و در خانه‌داری زحمت بکشم. کم‌کم زیر بار این کار طاقت‌فرسا خرد شدم و بالاخره تصمیم خود را گرفتم و یک روز از نزد آن‌ها فرار کردم و به پاریس آمدم. در آن روز دست خالی و بی‌کس بودم و تنها دارایی‌ام لباسی بود که بر تن داشتم. پدرم قبل از آن‌که من قادر به شناختش باشم فوت کرد و مادرم هم در شش‌سالگی مرا تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت.»
در شهر کوچک «اکس» گابریل که در تب شهرت و معروفیت می‌سوخت به تمرین آواز و رقص پرداخت. رفت و آمد او در کافه‌های کوچک و سالن‌های رقص این شهر موجب آشنایی‌اش با دو مرد جوان شیک‌پوش شد و همین آشنایی منجر به فرار از خانه عمه‌ها و رفتن به پاریس گردید.
اطرافیانش در مورد کوکو می‌گویند: «او بیش از آن‌که زیبا باشد یک زن است و بسیار شیک‌پوش» در آن ایام لباس‌هایش را از مزون «ورث» انتخاب می‌کرد و جزو پیشتازان مدهای جدید بود. کارهایش گاهی اوقات نوجویانه و شجاعانه به نظر می‌رسید. مثلا هنگامی که کوکو موهایش را کوتاه کرد و از بلندی دامن‌هایش کاست، هنوز برای زنان پاریس این کار عجیب و بسیار نو و کمی گستاخانه بود. کوکو همیشه می‌گفت: «عشق از نظر من گرمی محبت‌ها و نوازش‌هاست توام با نجابت. 
اختراع زن مدرن
زمانه هنگام سخت‌گیری‌هاست، جنگ مخرب بین‌المللی، خشونت‌ها و صرفه‌جویی‌های مالی به ارمغان آورده است. شانل در بوتیک خود علاوه بر کلاه، شال‌گردن‌های پشمی، پولیور و شلوارهای زنانه را هم که کاری عجیب و بسیار تازه بود به معرض فروش می‌گذارد. روی هم رفته او بدون آن‌که خودش متوجه باشد مشغول اختراع زنی می‌شود که مدرن و شیک است و عوض دامن، شلوار می‌پوشد و عوض روسری، کلاه به سر می‌گذارد و شال‌گردن‌های زیبا به گردن می‌بندد. به همین جهت خیلی زود مشهور می‌شود و در جوامع بالا و بین زنان اشراف شناخته می‌شود.
تنها مانکن بوتیک دوشیزه کوکو خودش بود که هر روز یکی از لباس‌ها را می‌پوشید و با کلاه‌های جدید در جلوی مشتریان مانور می‌کرد. در آن سال و زمانه هنوز مانکن شدن برای زن‌ها کاری جلف محسوب می‌شد. کوکو قیافه‌ای جدی ولی پرهیجان و اندامی لاغر و کشیده و ظاهری شیک و تقریبا مردانه داشت. چیزی شبیه یک لوبیای سبز! هرچه می‌پوشید جلب توجه می‌کرد و بر جلوه‌اش می‌افزود. حرف‌هایش هم جالب و تازه بود. لباس‌هایی برای زنان میلیونر و دوشس‌ها و زنان لرد می‌دوخت و به تن آن‌ها می‌کرد و به شوخی می‌گفت: «چقدر این حالت فقیرانه‌ای که در این لباس پیدا کرده‌اید به شما می‌آید»!
و همان زن‌ها لباس را می‌پوشیدند و با افاده و تکبر به دیگران می‌گفتند: «می‌بینید؟! برای کوکو فقیر بودن یعنی پوشیدن یک لباس مشکی زیبا همراه با چند انگشتر و گردن‌بند و گوشواره برلیان و یک عطر مست‌کننده و دلپذیر. راستی جالب نیست؟!»
بدین ترتیب از سال 1919 زندگی مجلل و اشرافی کوکو شروع می‌شود. او حالا ملکه دوران طلایی پاریس است. پرنس گانر، لرد بیوربروگ روزنامه‌نگار مشهور، وینستون چرچیل و بسیاری دیگر از مشاهیر دوستان او هستند. بعد از رفتن آن جوان انگلیسی مدتی او را با دوک بزرگ دیمتری روسیه که از میلیاردرهاست در محافل می‌دیدند. در آن هنگام مردان فراری و ثروتمند روسیه که از انقلاب کمونیستی گریخته بودند در پاریس مدر روز بودند و زنان شیک سعی می‌کردند با آن‌ها دوست شوند. همین دوک روسی چند تن از پرنس‌های فراری روسیه را به کوکو معرفی می‌کند تا مانکن او بشوند. شهرت او هر روز زیاد و زیادتر می‌شود. بوتیک خیابان کامبون دیگر کوچک شده است و کوکو تمام ساختمان شماره 31 خیابان کامبون را می‌خرد. هرجا می‌رود موجی از خبرنگاران دورش را می‌گیرند و هرچه می‌پوشد فورا کپیه می‌شود و ایده‌هایش را فروشگاه‌های بزرگ پاریس خریداری می‌کنند. یک روز در میدان اسب‌دوانی شانیتی هنگامی که مشغول تماشای مسابقه است، سردش می‌شود و پولیور یک اسب‌سوار را به امانت می‌گیرد و می‌پوشد و از فردا تمام زنان شیک‌پوش پاریس به تقلید از او پولیور اسب‌سواری بر تن می‌کنند. نفوذ و قدرت او در اشاعه مد به اندازه‌ایست که هنگام معرفی شدن به یک ژنرال عالی‌مقام لباس مشکی ساده‌ای می‌پوشد. لباسی که تا قبل از آن روز تنها در مراسم عزاداری مورد استفاده قرار می‌گرفت ولی از آن به بعد پوشیدن لباس مشکی برای مراسم رسمی و کوکتل‌پارتی مدر روز می‌شود.
یک شخصیت استثنایی
در سال 1922 کوکو «ارنست بو» را ملاقات می‌کند. این مرد در شهر «گراس» عطرفروش است. از همین دوستی ساده عطر مشهور و بی‌نظیر «شانل شماره 5» که اولین عطر اوست به وجود می‌آید. شانل شماره 5 هنوز بعد از 48 سال یکی از مشهورترین و پرطرفدارترین عطرهای فرانسه به شمار می‌رود. بوی این عطر که کاملا تازه و انقلابی بود مخلوطی است از بوی گل‌های یاسمن، رز، بنفشه و الدئید.
در همین سال است که کوکو با دوک وست ‌مینستر رجل سیاسی کشور انگلیس آشنا می‌شود. مردی که سنش از چهل گذشته بود ولی در عوض پسرعموی پادشاه انگلستان بود و ثروتی افسانه‌ای داشت. دوک برای کوکو ویلای مجللی در هفت کیلومتری «مونت کارلو» بنا می‌کند و دکوراسیون بی‌نظیری برایش تهیه می‌بیند. در خیابان مشهور «فوبور سنت اونوره» پاریس که محل اشراف است یک آپارتمان هتل «لوزون» را برایش کرایه می‌کند و در منطقه نرماندی برایش یک شکارگاه خصوصی می‌خرد تا گاهگاهی به اتفاق در آن‌جا به شکار بپردازد.
مزون خیاطی شانل به موازات ثروت خود او تا سال 1932 بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود. در آن هنگام دیگر کوکو به لباس قانع نیست بلکه پارچه شانل، تریکوی شانل، کیف شانل، جواهرات شانل را هم می‌آفریند. در این زمان که اوج شهرت و نفوذ پراقتدار اوست زن‌های اشراف باید قبلا به وسیله نامه از او وقت بگیرند چون دوشیزه خانم شانل وقت زیادی ندارد و بسیار گرفتار است.
کوکو در سال 1968 گفت: «در سال 1932 من متجاوز از دو هزار و چهارصد نفر کارمند و خیاط داشتم در حالی که امروز این عده به پانصد نفر رسیده‌اند.»
در سال 1932 شانل سالانه سی‌ودو هزار دست لباس می‌دوزد و به فروش می‌رساند و عطرهای بی‌شمار دیگری چون «گاردینا»، «22»، «چرم روسیه» به وجود می‌آورد. حالا رقم درآمد سالیانه او به هفتصد میلیون فرانک رسیده است!
از همان ایام کوکو قسمتی از درآمد خود را خرج تربیت کردن و به شهرت رساندن هنرمندان جوان می‌کند و برای آن‌ها مقرری در نظر می‌گیرد. این حمایت دلسوزانه به قدری سر و صدا می‌کند که روزنامه‌های فرانسوی مزون شانل را «دفترچه‌ خیریه مادمازل بزرگ» می‌نامند.
«ژان کوکتو» نویسنده مشهور می‌گفت: «بدون کوکو، پیکاسو هرگز پیکاسو نمی‌شد»! «موریس ساکس» نویسنده آلامد سال‌های طلایی نوشت: «پاریس با یک حرکت دست یا چشم کوکو از او اطاعت می‌کند.»
روابط و عشق‌های پرسروصدای او، قدرت مدیریتش، شیطنت‌هایش، جواهرات افسانه‌ای‌اش (در آن هنگام تنها یکی از گردن‌بندهای مرواریدش بیست میلیون فرانک ارزش داشت)، طرح‌هایش، رفتار و حرکاتش، مهربانی‌هایش و حتی بزرگواری و بخشش و شیرین‌زبانی‌هایش از او یک شخصیت استثنایی و یگانه می‌آفرین. شخصیتی جذاب، دوست‌داشتنی و در عین حال غیر قابل تحمل و عصبی!
در این ایام دوک «وست مینستر» که بیش از پیش به کوکو علاقمند شده است و می‌بیند مشهورترین زن پاریس به او دلبستگی دارد از وی تقاضای ازدواج می‌کند به شرطی که بوتیکش را ببندد؛ ولی کوکو به او پاسخ می‌دهد: من حاضر نیستم بچه‌ای را که با این همه زحمت بزرگ کرده‌ام به خاطر عشق رها کنم! من زن کار و شهرت هستم، نه زن آشپزخانه.
عشق در می‌زند
... و این هنگامی است که کوکو از شهرت و موفقیت خسته شده و به دنبال انسان تازه‌ای می‌گردد. یک مرد جوان ایتالیایی تصمیم می‌گیرد به پاریس برود و بخت خود را بیازماید. او «چیا پارلی» است و رقیب تازه شانل. حالا کوکو پنجاه‌دوساله است. تعدادی از مشتریان نوخواه او به طرف مزون جدید متمایل می‌شوند و او را رها می‌کنند. این ناراحتی و کسادی با غم بزرگ از دست دادن «پل ایریب» هنرمند بزرگ و دوست قدیمی‌اش، کوکو را غم‌زده و متالم می‌کند. حالا دیگر ستاره اقبال و شهرت او رو به افول گذاشته و روز به روز وضع کسب و کار سخت‌تر می‌شود. در سال 1936 کوکو شانل این لویی چهاردهم کشور مد و شیک‌پوشی احساس می‌کند که قدرت مطلق و مستبدانه‌اش رو به زوال است و غول گرانی و کمبود اجناس از یک طرف و چهره پلید جنگ از طرف دیگر باعث بزرگ‌ترین تغییرات در زندگی اجتماعی و سیاسی اروپا می‌شود به طوری که کوکو خسته، نا امید و مایوس کارش را در سال 1938 رها می‌کند و مزون خود را قبل از شروع جنگ می‌بندد و خودش نیز در افکار عمومی گم می‌شود و دوره اول سلطنت مستبدانه‌اش پایان می‌پذیرد.
این فراموشی چهارده سال تمام طول می‌کشد. شانل در پاریس، در سوئیس، در آمریکا بیکار و پولدار ول می‌گردد ولی از بیکاری، از تن‌آسایی و ول گشتن و چیزی خلق نکردن بدش می‌آید.
در سال 1950 کم‌کم شایعاتی در پاریس شنیده که «کوکو» تصمیم دارد مزونش را مجددا باز کند. مدتی جست‌وجو می‌کند تا تمام همکاران و دوزندگان قدیمی‌اش را پیدا کند. بالاخره آن‌ها را مجددا دور هم جمع می‌کند و در سال 1954 شصت مدل جدید خود را عرضه می‌کند به هنگام نمایش مدهای تازه‌ خود کوکو از بالای پلکان آینه‌ای مشهورش شاهد عکس‌العمل تماشاگران و منتقدین است.
مطبوعات او را تحویل نمی‌گیرند و منتقدین شروع به تمسخر و انتقاد می‌کنند. هیچ‌کس دیگر مایل نیست مدهای قدیمی پانزده سال پیش را مجددا ببیند. در آن هنگام خود «مادمازل شانل» می‌گوید:
- چرا مجددا بازگشتم؟ برای این‌که خسته شده بودم و حوصله‌ام سر رفته بود. من شکست را به مراتب بیش‌تر از پوچی و خلأ دوست دارم.
با این همه کوکو کارش را رها نمی‌کند مادام «کولت» نویسنده مشهور فرانسوی که او را می‌پرستید، بعدها گفت: «کوکو از شکست اول درست شبیه یک گاو نر سیاه خشمگین شده است او به دنبال فرصت برای زدن یک ضربه کاری می‌گردد.»
بله او آماده حمله دوم بود و بسیار عصبانی. مدت زیادی به دقت به جست‌وجو و مطالعه می‌پردازد. قیافه‌های تازه‌ای برای مانکنی انتخاب می‌کند و سالن خود را به صورت مدرن تزئین می‌کند. خودش در همان ایام می‌گفت:
- مدت پنجاه سال است که مردم مرا مشغول کارهای مختلف دیده‌اند. حساب کردن، لباس دوختن، فروشندگی کردن و سر و صورت دادن به کارها و... ولی حالا خواهند دید که من برای چه کاری ساخته شده‌ام...
و او به هنگام گفتن این جملات هفتاد و یک سال داشت. امید به پیروزی و خلاقیت او را جوان و شاداب نگهداشته بود و حتی در آستانه هفتادسالگی شوق به زندگی، ترقی و شهرت و کار در او می‌جوشید. او حتی در هفتادسالگی هم به فکر مرگ نبود!
او در این سال‌ها می‌گوید:
- مردم به کلی مفهوم شیک‌پوشی را فراموش کرده‌اند. شیک‌پوشی کاملا با عامیانه بودن فرق دارد. من تنها به فکر زن‌ها هستم و در این راه ذوق و سلیقه کاسب‌کارانه مزون‌های مختلف طراحی برایم کوچک‌ترین اهمیتی ندارند. این اصلا صحیح نیست که زن‌ها را به صورت عروسک‌های کوکی درآورند و شخصیت آن‌ها را نادیده بگیرند. من یک بار در سال‌های پیش به آزادی و استقلال شخصیت زن‌ها کمک کردم و امروز هم دوباره این کار را شروع می‌کنم.
یک جهش بزرگ
حوادث نشان داد که شهرت و معروفیت دیگر به او پشت نخواهد کرد. یک سال بعد شانل برای کار جدیدی مجهز می‌شود که کمتر از اولی نخواهد بود ولی این بار او کار خود را در تنهایی و انزوا شروع خواهد کرد.
او دیگر با کاخ‌ها، هتل‌های گران‌قیمت، کشتی‌های تفریحی خداحافظی می‌کند و در یک آپارتمان هتل ریتس اقامت می‌جوید. او دیگر مهربان و خنده‌رو نیست. خشک و جدی با قیافه‌ای اخم‌آلود و نگاهی تلخ از همه کناره می‌گیرد و تنها کسانی را می‌پذیرد که دوست‌شان دارد و چیزهایی را در آپارتمانش نگاه می‌دارد که به آن‌ها علاقمند است. او دیگر از خبرنگاران گریزان است و به هیچ وجه علاقه‌ای به مصاحبه کردن ندارد.
کوکو با شروع کار تازه‌اش آتش یک انقلاب را در دنیای مد دامن می‌زند. دیورها، بالانسیاگاها، جیونچی‌ها و جوانان دیگر طراح احساس می‌کنند که با وجود پانزده سال فاصله کوکو هنوز نفوذ خود را از دست نداده است. زن‌ها خیلی راحت دوپیس‌های تولید او را که آستر ابریشم دارد به تن می‌کنند. مشتری‌های تازه‌ای برای مزون او سر و دست می‌شکنند، مارلن دیتریش، سوفیا لورن، باربارا استرایسند بتینا، جین مورو همه به سراغ او می‌روند، نیمی به خاطر شیک‌پوشی و نیمی به خاطر علاقه شخصی، از رنگ‌ها و طرح‌های او استفاده می‌کنند. خانم پمپیدو همسر نخست‌وزیر فرانسه هم از مشتری‌های پر و پاقرص او می‌شود که تا این اواخر نیز دوپیس‌های مشهور او را مرتبا به تن می‌کند.
او دیگر در تاریخ مد جهان وزنه‌ای با ارزش شده و جای پایش را محکم گذاشته است. در سال 1957 کوکو شانل جایزه اسکار مد را می‌گیرد و به دریافت لقب «بانفوذترین طراح قرن بیستم» نایل می‌شود. و از این ماجرا چهارده سال طلایی می‌گذرد تا این‌که بالاخره نوبت به مرگ می‌رسد.
تنهایی و استراحت
به هنگام مرگ، مزون شانل دیگر متعلق به کوکو نبود. چند سال قبل آن را به قسمت عطرفروشی فروخت و در ازای آن سالیانه مقدار زیادی به عنوان پورسانتاژ دریافت می‌کرد. کشور آمریکا علاقه زیادی به او نشان می‌داد ولی کوکو هیچ‌وقت از این کشور خوشش نیامد. هنگامی که از او برای افتتاح اولین شب نمایش کوکو در برادوی دعوت کردند (دسامبر 1969) دعوت را رد کرد و در برادوی حضور نیافت. این تئاتر که شرح زندگی عجیب او بود با موفقیت بی‌نظیری روبه‌رو شد و کاترین هپبورن شصت‌ساله نقش او را به عهده گرفت.
کوکو تا مدت‌ها با نگاه کردن به عکس‌های کاترین هپبورن با تحسین می‌گفت: «ولی چگونه او توانست به این خوبی کارهای مرا تقلید کند.»
از هنگامی که کوکو در نزدیکی لوزان منزل بزرگی کنار دریاچه ژنو خریداری کرده بود اغلب وقت خود را بین ژنو و پاریس تقسیم می‌کرد و برای استراحت به آن‌جا می‌رفت.
او با سرسختی در برابر موج جدید مینی و ماکسی و مدهای عجیب دیگر مقاومت می‌کرد و مدسازان انقلابی را به باد انتقاد می‌گرفت و طرح‌های جدید آن‌ها را دیوانه‌وار و جنون‌آمیز می‌خواند. مردم پاریس هنوز خاطره آخرین مصاحبه تلویزیونی او را در سال 1960 از یاد نبرده‌اند که چگونه با جملاتی تعرض‌آمیز به مدسازان دیگر تاخت و گفت: «شما با لخت کردن زن به حیثیت و شرف او توهین می‌کنید. لباس هم می‌تواند شیک باشد و هم نجیبانه، چرا با بدن زن تجارت نامشروع می‌کنید؟»
انرژی و قدرت او به حدی بود که غرور و خودپسندی عجیبی در روحیه‌اش به وجود آورده بود. به طوری که همیشه از خود می‌پرسید: «بعد از مرگم چه کسی جانشین من خواهد شد؟» و در حالی که با تاسف سرش را تکان می‌داد گفت: «هیچ‌کس، واقعا هیچ‌کس.»
شاید همان‌طور که خودش می‌گفت هیچ‌کس دیگر نتواند حقیقتا و آن‌طور که شایسته شخصیت خود اوست جانشین خلفی برای کوکو شانل باشد.

لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1321236/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

درخواست سازمان ملل از تایلند برای عدم اخراج مسلمانان اویغور به چین

دویچه‌وله: «دونالد ترامپ» سیاست آلمان را متزلزل می‌کند

خاطره سپند امیرسلیمانی از بستری شدن در بیمارستان

انتشار تصویری جدید از «پیش‌مرگ»

پزشکیان: برای رفع مشکلات خوزستان عزیز همه تلاش خود را انجام خواهیم داد

برای کاهش نفخ در بارداری چه کنیم؟

کیهان در دادسرا

وزارت اقتصاد: اظهارات همتی را تقطیع کرده‌اند؛ منظور قیمت جهانی طلا بود

آزادی خدمه کشتی «گلکسی لیدر» با میانجی گری عمان

زلنسکی خواستار استقرار 200 هزار نیرو در اروپا شد

در حمله با چاقو در آلمان 2 نفر کشته و چندین تَن زخمی شدند

مبلغ عیدی کارگران در سال 1403 مشخص شد

واکنش رئیس‌جمهور پاناما به اظهارات جنجالی ترامپ

ارتش اسراییل: به 10 هزار نیروی جدید نیاز داریم

ایمان قیاسی در چایخانه حرم امام رضا(ع)

جذابیت فجر به روایت 5 فیلم اولی جشنواره فیلم فجر امسال

ظریف: اگر می‌خواستیم سلاح هسته‌ای بسازیم تا الان ساخته بودیم

شعار «بیکاری بیکاری» مردم خوزستان در حضور پزشکیان

کره‌شمالی به تمجید ترامپ واکنش نشان داد

خوشحالی مرحوم رضا داوودنژاد از دیدن خواننده محبوب

معاون رییس‌جمهور: دغدغه دولت چهاردهم شنیدن صدای بی صدایان است

ظریف: اگر می‌خواستیم سلاح بسازیم خیلی وقت پیش انجام می‌دادیم

عبای عربی بر تن پزشکیان

نشانه‌های «نارسا خوانی» در کودکان و سنین مدرسه

نتانیاهو واگذاری کنترل گذرگاه رفح به تشکیلات خودگردان را رد کرد

تشکر ویژه زلنسکی از الهام علی‌اف

کشف تجهیزات جاسوسی اسراییل در پاوربانک‌ها در نوار غزه

حضور سردار سلامی در بزرگداشت قضات شهید حجج الاسلام رازینی و مقیسه

دیدار معاون نخست وزیر جمهوری آذربایجان با احمدیان

با روسری های سی اسکارف‌، همینقدر راحت می‌تونید روسری‌تون رو جذاب ببندید

تهاتر مطالبات آستان قدس رضوی از دولت تعیین تکلیف شد

رئیس انجمن صنفی تجهیزات پزشکی: با حدف ارز ترجیحی تجهیزات پزشکی قیمت‌ها 7 برابر می‌شود

چین: هرگز اجازه نخواهیم داد کانال پاناما به دست افراد نادرست بیفتد

نمایش «در آغوش درخت» و «استاد» در پایتخت بلغارستان

پای سریال روز شغال به زخم کاری هم کشیده شد

ادای احترام رئیس‌جمهور به مقام والای شهدای دفاع مقدس خوزستان

رسانه آمریکایی مدعی شد: جنگنده سوخو 57 در راه تهران

سوال معنادار سعید حجاریان از سعید جلیلی درباره حصر و پرونده کرسنت

مراسم بزرگداشت قضات شهید حجج الاسلام رازینی و مقیسه

پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت مادر گرامی معاون توسعه مدیریت و منابع

حد و مرز صمیمیت با فرزندان

طالبان: تجهیزات آمریکایی را پس نمی‌دهیم

عکس هایی جدید از «سوسانو» بازیگر سریال جومونگ

گوترش: ایران به نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای‌اش رسیدگی کند

آغاز دیدار مردمی رئیس‌جمهوری در اهواز

سبقت 35 میلیارد دلاری کشورهای همسایه ایران در صادرات خودرو و قطعات

مخالفت مجلس با کاهش وام ساخت مسکن به 650 میلیون تومان

روسیه برای توافق با اوکراین شرط و شروط گذاشت

فیلم سینمایی «ماریا» چطور به بخش رقابتی فجر راه یافت؟

آیت‌الله جنتی: انقلاب اسلامی با ترورها متوقف نخواهد شد

© - www.akhbaremahramaneh.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی