سریال «جان سخت» را باید دید یا نه؟!
فرهنگی اجتماعی
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - فیلم نت نیوز / سریال «جان سخت» از همان ابتدا نشان داد که بهدنبال بازگویی یک داستان معمولی نیست و قصد دارد با نگاهی نو و تازه به سوژههای قدیمی، یک روایت جدید را به مخاطب خود ارائه دهد.
پخش سریال «جانسخت» جان تازهای به سریالهای شبکه نمایش خانگی وارد کرده است. این سریال، با شروعی کوتاه اما تاثیرگذار بهسرعت توانست مخاطبان خود را درگیر کند و حالا که به پایان قسمت سوم رسیده، تقریباً تکلیف خود را با مخاطبان روشنتر کرده و وارد ابعاد هیجانانگیزتری شده است. مقدمه قسمت اول یا به بیان سینماییتر، پرولوگی که از «جانسخت» پخش شد، در عین اختصار، پایانی تکاندهنده و پر از تعلیق داشت و توانست تِم اصلی سریال را که حول محور خشونت، اندوه و احساسات متضاد شکل گرفته، به زیبایی تعریف کند. این سریال از همان ابتدا نشان داد که بهدنبال بازگویی یک داستان معمولی نیست و شاید در وهله اول تکراری به نظر برسد، اما قصد دارد با نگاهی نو و تازه به سوژههای قدیمی، یک روایت جدید را به مخاطب خود ارائه دهد. فیلمساز و سایر عوامل سریال «جانسخت» قصد دارند با تمرکز بر احساسات درونی شخصیتها و موقعیتهای بحرانی، مخاطب را به چالش بکشند.
فضاسازی ملتهب و عمق احساسات
قسمت دوم، نقطهای است که سریال تصمیم میگیرد از فضای دراماتیک اولیه به یک ملودرام روانشناختی نزدیک شود. آنچه این قسمت را برجسته میکند، فضاسازی قوی و نمایش ترس و التهاب میان دو گروه سریال (کسی که قتل را انجام داده و کسی که ضربه خورده) است. کارگردان با هوشمندی توانسته با استفاده از نورپردازی تیره و اتمسفر سنگینی که در جایجای سکانسها قرار داده، فضای ملتهب حاکم بر داستان را بهخوبی به تصویر بکشد. چنین فضاسازی، نه تنها در القای احساسات موفق بوده، بلکه مخاطب را بهطور ناخودآگاه وارد دنیای متلاطم شخصیتها میکند.
یکی از نکات قابلتوجه در این قسمت، پرداختن به زوایای مختلف یک تراژدی است. از یک سو، خانواده مقتول که درگیر اندوه و خشم هستند، و از سوی دیگر، خانواده قاتل که با ترس و اضطراب روبهرو شدهاند، هر دو طرف ماجرای پیچیدهای را رقم میزنند و دغدغههای خودشان را دارند. فیلمساز از تبدیل یک کاراکتر به قهرمان پرهیز کرده و به تمامی شخصیتها پرداخته تا مخاطب خود انتخاب کند با کدام گروه همبستگی بیشتری پیدا کند. این نمایش چندوجهی از احساسات و واکنشها، سریال را از یک روایت تکبعدی به اثری چندلایه تبدیل کرده است.
قصاص و انتقام: روایتی تازه از سوژهای قدیمی
موضوع قصاص که در سالهای اخیر در سینمای ایران بارها تکرار شده، این بار از زاویهای تازه و جسورانه مورد بررسی قرار گرفته است که از نظر من نگاهی جامعهشناختی دارد. سریال «جانسخت» از پرداخت مستقیم به موضوع گذشت و بخشش فاصله گرفته و به جای آن، به نمایش انتقام شخصی و خشونت زیرپوستی روی آورده است. این تغییر زاویه دید، به سریال عمقی تازه بخشیده است. برای مثال، دیالوگ برادر مقتول که به عشق زندگیاش میگوید: «من هر جور شده رضایت میگیرم تا داداشت از زندان بیرون بیاد چون اونجا قصاص نمیشه، خودم این بیرون قصاصش میکنم. مرد نیستم تیکهتیکهاش نکنم و جلو چشمتون آتیشش نزنم!» این دیالوگ مانند پتکی بر سر مخاطب فرود میآید، چرا که صرفاً یک جمله ساده نیست، بلکه نمایانگر خشم فروخورده و حس انتقامی است که در زیر پوست سریال قرار دارد.
در این میان، کارگردان با استفاده از نماهای نزدیک از چهرهها و ثبت جزئیات احساسی، توانسته مخاطب را به دنیای درونی شخصیتها نزدیکتر کند. این تکنیک، همراه با موسیقی متن تاثیرگذار که از برگهای برنده اصلی سریال است (از موسیقی متن گرفته تا تیتراژ)، فضایی را ایجاد کرده که مخاطب نه تنها داستان را دنبال کند، بلکه با شخصیتها همذاتپنداری و خشونت حاکم در سریال را هضم کند و آن را مثل یک برچسب ناجور نبیند. این نوع نگاه به قصاص و انتقام، فراتر از کلیشههای رایج است و مخاطب را با پرسشهایی عمیق درباره مفهوم عدالت و بخشش مواجه میکند.
عملکرد بازیگران و چالشهای آن
با وجود روایت قدرتمند و کارگردانی قابلقبول، باید اعتراف کرد «جانسخت» در بخش بازیگری با چالشهایی روبهروست. برخی از بازیگران توانستهاند با اجرای دقیق و پرجزئیات خود، عمق بیشتری به شخصیتها بدهند و با توجه به تجربهای که دارند، بازی روانتری ارائه دهند. این دسته از بازیگران با نمایش اندوه و خشم، توانستهاند لحظات ماندگاری خلق کنند اما در مقابل، ضعف بازیگری برخی دیگر از اعضای تیم، بهوضوح احساس میشود و بهاصطلاح کارگردان نتوانسته از بسیاری از بازیگران، بازی بگیرد. این نبود توازن در اجراها، گاه از تاثیرگذاری احساسی برخی صحنهها کاسته و مانع از همدلی کامل مخاطب با شخصیتها شده است.
ریتم کند اما هدفمند
یکی از ویژگیهای سریال «جانسخت» که ممکن است مورد بحث قرار گیرد، ریتم نسبتاً کند آن است که البته ضرورت سریال هم محسوب میشود. درواقع هرچند این کندی ممکن است برای برخی مخاطبان خستهکننده به نظر برسد، اما درنهایت در خدمت عمقبخشی به روایت و ایجاد بستری برای توسعه شخصیتها و داستان قرار دارد. این ریتم کند، بهویژه در قسمتهای ابتدایی، کمک کرده تا سریال بتواند فضای داستانی خود را بهخوبی بسازد و مخاطب را برای ورود به لحظات حساستر آماده کند. بههر حال ما در حال تماشای یک سریال هستیم، نه یک اثر سینمایی، فقط باید دید که کارگردان مخصوصاً در حال کش دادن داستان است یا خیر که در «جانسخت» اینطور به نظر نمیرسد.
امید به آیندهای درخشان
با پایان قسمت سوم و روند رو به رشد داستان، میتوان به آینده سریال امیدوار بود. ریتم سریال، همانطور که گفته شد، هرچند کند به نظر میرسد، اما این کندی کاملاً در راستای ایجاد تعلیق و عمقبخشی به روایت عمل کرده است و حالا وقت زبانه کشیدن شعلههای آتش است. به نظر میرسد «جانسخت» و محصولی که تیمش برای تماشاگر پختهاند، بهخوبی روی یک شعله گاز کم گذاشته شده و حالا که این داستان جاافتاده، وقت سرو کردن روایتهای اصلی است و تازه در حال ورود به بخش هیجانانگیز و تاثیرگذار خود است.
نگاه نهایی
درنهایت باید گفت «جانسخت» با وجود ضعفهایش بهویژه در برخی جنبههای فنی و بازیگری، موفق شده با انتخاب زاویهای تازه برای روایت داستانی آشنا، مخاطب خود را جذب کند. این سریال نه تنها داستانی تاملبرانگیز درباره خشونت و اندوه ارائه میدهد، بلکه با هوشمندی از احساسات مخاطب بهره میبرد تا او را درگیر کرده و به فکر فرو ببرد. کارگردان نشان داده که توانایی بازی با احساسات مخاطب را دارد و اگر تیم تولید بتواند در قسمتهای آینده بر چالشهای موجود غلبه کند، «جانسخت» میتواند به یک اثر ماندگار در میان آثار نمایشی ایران تبدیل شود.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1318323/