اخبار محرمانه

آخرين مطالب

بیروت، جهانی دیگر؛ سفرنامه مهاجرانی به لبنان تحلیل ویژه

بیروت، جهانی دیگر؛ سفرنامه مهاجرانی به لبنان
  بزرگنمايي:

اخبار محرمانه - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سید عطاءالله مهاجرانی| سفر به طرابلس در روز دوم سفرم به لبنان و حضورم در دیر مار سرکیس گویی به تعبیر حافظ ظاهرا از جمله: «غنیمت دان امور اتفاقی!» بود. اما نبود. مهدی بدون اینکه در این باره با من سخنی گفته باشد با هوشمندی بسیار که ویژگی اوست، سفر را به گونه‌ای هماهنگ کرده بود که ناگاه دیدم در فراز ارتفاعات که 1555 متر از سطح دریا بالاتر است؛ در شهر «بشری» و در دیر «مارسرکیس» در کنار موزه و مرقد جبران خلیل جبرانم. در برابرم «درّه قادیشا» است. جبران خلیل این منطقه و این دیر را خودش انتخاب کرده است. دیر را خریده بود تا در سال‌های پایان عمر در همین دیر به سر ببرد. در سرود آخر پیامبر شیدایی‌اش نسبت به ارتفاعات را نوشته است: 
«ای ناشناس،‌ای ناشناس‌ای عاشق بلندی‌های بی‌دسترس چرا در قله‌هایی منزل می‌کنی که عقاب‌ها آشیانه می‌سازند؟»(1) 
بگذارید در همین آغاز درباره این چند واژه تأملی داشته باشیم. «دیر» به معنی عبادتگاه است. حافظ «دیر مغان» را با همین توجه در دیوان خود پرداخته است. دیر مارسرکیس در واقع صومعه و دیر بوده است. این تلفیق را حافظ نیز به کار برده است: 

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
در لبنان در شهر‌های مختلف و مناطق مسیحی‌نشین متنوع می‌توان نشانی از دیر یافت. معمولا دیر را در ارتفاعات و در دل کوه می‌کندند. مانند همین دیری که موزه و مرقد جبران خلیل است. فردوسی نیز درباره راهب دیر اشاره‌ای دارد. نشان می‌دهد که دیر در ارتفاعات بوده است: 
همانگاه راهب چو آوا شنید
فرود آمد از دیر و او را بدید
«مار» واژه آرامی است. به معنی عابد و زاهد و کاهن است. شکل مونث آن مارون است. به راهبان مسیحی اطلاق می‌شده است. دیر مار سرکیس در ارتفاعات طرابلس سابقه‌اش به پیش از اسلام می‌رسد. ما هم در ارومیه در ارتفاعات مشرف بر ارومیه دیری داریم با نام دیر سرمارگیز که تقریبا عمرش همانند همین دیر سر مارکیس لبنان است. رحمت خداوند بر دوست و همکار در مجلس دوره اول - آن روزگاری که مجلس مجلس بود! - مرحوم دکتر سرگن بیت‌اوشانا نماینده مسیحیان آشوری و کلدانی. با هم به دیر سر مارگیز در ارومیه رفته بودیم. او که زبان آرامی و سریانی و عبری را بسیار خوب می‌دانست درباره همین واژگان مار و دیر برایم توضیح داد.
در برابرم درّه قادیشا است. واژه قادیشا هم آرامی و به معنی مقدس است. در زبان عبری هم همین واژه تقریبا با همین آوای آشنا دیده می‌شود. קָדוֹשׁ کدوش به معنی مقدس است. گویی همه ‌چیز در این منطقه رنگی و رویی و هوایی و فضایی و روحی معنوی دارد. این معنویت در نوشته‌های جبران خلیل جبران جاری است. سخنانی که طنین قدسی آیات انجیل یوحنا را دارد. ما با اتومبیل یک‌راست به بالای ارتفاعات رسیدیم. می‌بایست این مسیر را پیاده و با تأنی طی کرد. می‌بایست مزه بالا آمدن و ارتفاع گرفتن را با گام چشید.
به دره قادیشا نگاه می‌کنم. دره قادیشا ازجمله ژرف‌ترین دره‌های لبنان است. رود قادیشا به این دره زیبایی سحر‌انگیزی بخشیده است. همیشه رودخانه‌هایی که در ژرفای دره‌ها جاری است زیباست. مانند دره پنجشیر و بستر لاجوردی رودخانه پنجشیر که از هندوکش سرچشمه می‌گیرد و در عمق دره پنجشیر جاری است.
در سفر سال 1384 در عمق دره قادیشا به کناره رود قادیشا رفتیم. افق دور دست و پهناور. جنگل‌های سدر و سرو. سرو و سدر در لبنان نمادین است. بر پرچم لبنان هم تصویر سرو نقش شده است. در همین منطقه بشری، نام بشری از الهه عشتروت یا ایشتار گرفته شده است. جبران خلیل در کتاب: «بال‌های شکسته» درباره عشتروت و مسیح سخن گفته است. این نکته شایسته تأمل است که نخستین چاپخانه در غرب آسیا در دیر آنطونیوس کبیر در سال ١٥٨٥ در شهر بشری تاسیس شد و محققان مسیحی نقش درجه اولی در نشر معارف ادبی و فرهنگی و حتی اسلامی در منطقه داشته‌اند. 
بهتر از این نمی‌شد! «گویی بهشت آمده از آسمان فرود!» در کنار تندیس جبران که از صخره‌ای تراشیده شده است. پیکره نه نیم تنه است و نه تمام قامت. به همین دلیل سیمای متفکر جبران که گویی روح صخره است با شما سخن می‌گوید. صخره به سخن در آمده است. جُبران در پیامبر این تعبیر شگفت‌انگیز را آفریده است. می‌توان تصویر روح را در سنگ دید! در سرود هفتم پیامبر به برزگر می‌گوید: «آنکه شکل روح خود را در سنگ می‌بیند...» (2) محمود درویش در قصیده بیروت که در آغاز این سفرنامه به آن اشاره کردم. این تصویر را از جبران اقتباس کرده است: «شکل الروح فی المرآه» بیروت شکل روح در آینه است. پیکرتراش از سنگ آینه می‌سازد و در آینه یا بر آینه نقش می‌زند. مانند نقش میکل آنژ بر مرمر سپیدی که انگار روح سنگ است و مسیح مصلوب را در آغوش مریم مقدس آفریده است. یا موسی که گویی از روح سنگ تراویده و میکل آنژ با چشمان گریان به آفریده خود که دیگر سنگ نبود و روح بود، گفت: «برخیز موسی!» شما هم امروزه اگر به کلیسای سن پیتر در رم بروید؛ موسی با هیبت شکوهمندش گه بر کرسی فرمان روایی ملکوتی نشسته است با شما سخن می‌گوید. 
در اینجا در مرقد جبران خلیل جبران توفانی در ذهنم بر پا شده است. کانون این توفان پیامبر اوست! تصویر روح در کلمه! همان‌گونه که میکل آنژ سنگ را به سخن در آورد و رامبراند و داوینچی رنگ را و ابوالحسن صبا آهنگ را و ‌جبران خلیل جبران در قاب کلمه روح را نقاشی کرده است. در واژگان پیامبر شمیم روح وزیده است. شما هنگامی که متن انگلیسی پیامبر را می‌خوانید. بار‌ها می‌خوانید. به روشنی احساس می‌کنید که نویسنده یا شاعر نه تنها درباره نسبت واژه‌ها با یکدیگر همان «نظریه نظم» عبدالقاهر گرگانی بلکه درباره نسبت حروف در واژه‌ها در سیاق یک جمله یا عبارت نیز اندیشیده است. با همان شکیبایی مثال زدنی یک پیکرتراش که مطلقا فرصت اشتباه ندارد! با تمرکزی پیامبرآسا بایست کار را به سرانجام برساند. مرحوم آیت‌الله شیخ یحیی انصاری شیرازی استاد متمایز فلسفه و عرفان و اخلاق از علامه سیدمحمد حسین طباطبایی نقل می‌کند که گفته بودند: «بایست یک سال فکر کرد و ساعتی سخن گفت!» آیت‌الله انصاری شیرازی می‌گفت: «به اشخاصی مبتلا شده‌ایم که یک ساعت فکر می‌کنند و یک سال حرف می‌زنند!» در دنیای نوشتن هم همین است. روزی ابراهیم گلستان به من گفت: «روزی یک عبارت بیشتر نمی‌توان نوشت!» جبران خلیل جبران و پیامبر او می‌توان گفت نماد چنین شیوه ممتاز و البته بی‌نظیری است. هر چند ما در تاریخ فرهنگ و اندیشه ایران ابن سینا را داریم که باز هم به تعبیر علامه طباطبایی قیراطی می‌نوشت. اشارات ابن سینا و نیز شرح خواجه نصیر طوسی یکی از درخشان‌ترین نمادهای اقتصاد کلمه و قیراطی نوشتن است. امین معلوف درباره پیامبر گفته است: «نمی‌شود چنین کتابی نوشت! نه رمان است و نه قصیده است و نه مقاله است.» شبیه این سخن را طه حسین درباره قرآن مجید گفته است: «قرآن نه شعر است و نه نثر است، چیز دیگری است.» پیامبر نیز چنین سرشت و کیمیایی دارد. آینه فرهنگ مشرق زمین است. مسیح و محمد مصطفی و بودا و بهگود گیتا و عطر محبت و مدارا و خرد ناب در 26 سرود به مشام می‌رسد. البته نام پیامبر المصطفی است! نامی که در ترجمه‌های پیامبر به همین صورت حفظ شده است. وقتی کتاب را یعنی سرودها را می‌خوانیم. مهری عمیق نسبت به المصطفی پیامبر راهنما که با المیترا و نمایندگان مردمان، مادر و کودکش، مرد توانگر، سخنور، بازرگان، برزگر و قانوندان، زن روحانی و نجار و زن و جوان و... سخن می‌گوید، پیدا می‌کنیم. تجربه غریبی است گویی ما با این سخنان در سرشت خویش آشنا هستیم. به همین دلیل المصطفی در سرانجام این سفر روحانی در روح انسان‌ها و سخن گفتن با آنان می‌گوید: «من فقط سخنانی را بر زبان می‌آورم که شما خود در اندیشه می‌دانید.» (3) 
پیامبر اسلام، محمد مصطفی صلوات‌الله علیه نیز عمین است. او «مذکر» است و قرآن «تذکره» و «ذکر» است.
جبران خلیل جبران کتاب پیامبر را در سال 1923 منتشر کرده است. درست در 40 سالگی! همان سال پیامبری! درباره او هم می‌توان گفت: 
من نمی‌گویم که این عالیجناب
 هست پیغمبر ولی دارد کتاب!
کتابی که با طنین و رایحه معنوی خود جان‌ها را تکان می‌دهد. جبران خلیل 8 سال پس از انتشار کتاب پیامبر در 48 سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت. برنامه زندگی او برای بازگشت به لبنان و زندگی و خلوت انس در همین دیر مار سرکیس به‌سرانجام نرسید. خواهرش ماریانا این دیر متروکه را خریداری کرده بود تا جبران خلیل به لبنان بازگردد. جسدش باز گشت و دیر مدفن او شد. در دیر 16 اتاق تو در تو در قلب کوه کنده شده است. طبیعتا تمام دیوار‌ها و کف و سقف از سنگ همنواخت و یکدست. به یاد هزارتوی بورخس می‌افتید. از پله‌ها پایین و بالا می‌روید. در درون دیر تاب می‌خورید. نقاشی‌های جبران خلیل جبران بیش از 160 تابلو آب و رنگ، ‌معمولا نقش زنان نیمه برهنه یا برهنه با موی بلند که مانند آبشار زنده است و موج برداشته است. رنگ سپیدی نقره‌ای یا کرِم که آبی کمرنگ می‌زند دیوار‌ها را پوشانده است. جبران خلیل نقاش بود. سه سال در پاریس نقاشی خوانده بود. در وصف شگفت‌انگیزی که از دیری در نزدیکی بیروت می‌کند. می‌توانیم به تصور او از دیر و شیدایی‌اش نسبت به دیر و نگاه بس دقیق و بُرنده‌اش نسبت به ریزترین مشخصات نقش دیواره دیر پی برد. نقش الهه عشتروت خدای عشق و زیبایی را ترسیم کرده است. حال و هوایی که درباره دیر در این فصل کتاب «بال‌های شکسته» روایت کرده است. بسیار شبیه به همان حال و هوایی است که ما در دیر مار سرکیس احساس می‌کنیم. به ویژه تابلوهای جبران خلیل جبران به این احساس معنی روشن و ژرفی می‌بخشد. در نقش فنیقی بر دیواره دیر به روایت جبران: 
«در این معبد کوچک چیزی جز آرامشی عمیق که جان را در بر می‌گیرد؛ وجود ندارد. هیبتی که گویی راز‌های خدایان در آن مشاهده می‌شود. بی‌آنکه دهان باز کنند از گذار عمر صد نسل که سپری شده‌اند و مردمانی که در پی یکدیگر از میان رفته‌اند. دین‌هایی که در پی هم پدیدار شده‌اند. سخن می‌گویند. این فضا شاعر را به جهانی دیگر می‌کشاند.
بر دیواره شرقی دیر در اطراف الهه عشتروت هفت بانوی زیبای برهنه حلقه زده‌اند. هر کدام با شمایلی ویژه. یکی از بانوان مشعلی روشن در دست دارد. دیگری ارغنون، سومی بخور دان، چهارمی جامی از شراب، پنجمی شاخه گلسرخ، ششمی تاجی از برگ درخت غار بر سر دارد، هفتمی تیر و کمان. تمام این بانوان به عشتروت نگاه می‌کنند در سیمای همه آنان تواضع و تعظیم نسبت به عشتروت دیده می‌شود. بر دیواره‌ای دیگر نقش عیسای ناصری است که مصلوب شده است. در کنارش مادرش مریم است که با اندوه به مسیح نگاه می‌کند. مریم مجدلیه است و دو زن دیگر که زاری می‌کنند. این نقش که به سبک بیزانسی است به قرن پنجم یا ششم میلادی تعلق دارد. در دیوار غربی دو دریچه دایره‌ای شکل است که از آن دریچه‌ها نور به این دو نقش می‌تابد. در میانه روز گویی شعاع آفتاب به این نقوش رنگ طلا می‌زند...»(4) 
این حال و هوا در دیر مار سرکیس بود، منتها دریچه‌ای وجود ندارد و نشانی از نور آفتاب نیست، اما نورپردازی بسیار لطیف و هنرمندانه به موزه و مرقد زندگی تازه‌ای بخشیده است. کتاب‌های کتابخانه شخصی جبران خلیل در گوشه و منار اتاق‌ها چیده شده است. از پله‌ها پایین رفتیم قفسه‌های قدیمی در موزه است. کتاب‌ها را می‌بینم. از ردیف کتاب‌ها عکس می‌گیرم. بیشتر به زبان انگلیسی و گاه فرانسه و عربی. دستنوشته‌های جبران خلیل، قلم‌های فرانسه... تابلوها بر دیواره‌های دیر. از پله‌های سنگی پایین رفتیم. بالا رفتیم. دور زدیم. ناگاه روشنایی صفحه سپید بلور بر میانه دیوار سنگی و تصویر محوی از جبران خلیل جبران. مرقد او بود! فضا مبهم و مه‌آلود و معطر به بخور شده بود. 
انگار همه آن بانوانی که در کتاب بال‌های شکسته مثل هاله‌ای الهه هشتروت را در میان گرفته بودند، در این اتاق سنگی جمع شده بودند. همگی به جبران خلیل نگاه می‌کردند. جبران خلیل در زمانه ما نمادی و نشانی از خدای عشق و زیبایی بود. او عشق و زیبایی را با کلمه و نیز با رنگ نقش زده است... به مهدی گفتم: «من دو رکعت نماز بخوانم!» دائم الوضو بودن از توصیه‌های حاج آخوند است. پدرم و پدربزرگم همین رویه را داشتند. وقتی سر بر سنگ کف اتاق مرقد نهادم. خنکای غریبی از سنگ زیر پوستم دوید. انگار سنگ آینه کلمات جبران بود. از سنگ سخن او می‌تراوید... وقتی از عشق می‌گفت: 
«آنگاه المیرا گفت با ما از عشق سخن بگو. پس او سر برداشت و مردمان را نگریست و سکوت آ‌ها را فرا گرفت و او به صدای بلند گفت: هنگامی که عشق شما را فرا می‌خواند، از پی‌اش بروید، اگرچه راهش دشوار و ناهموار است.»(5) 
ادامه دارد...
پی نوشت‌ها: 
(1) جبران خلیل جبران. پیامبر و دیوانه، ترجمه نجف دریابندری، تهران، نشر کارنامه، 1384 چاپ 41 ص 124 سرود آخر
 (2) همان ص 56
 (3) همان، ص 120
 (4) جبران خلیل جبران، الاجنحه المنکسره، یورک هاوس، موسسه هنداوی، 2017 ص 52 و 53
 (5) پیامبر، ص29 (در ترجمه دریابندری واژه Love در انگلیسی به مهر ترجمه شده است. به نظرم عشق تناسب بیشتری دارد). 

لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1316165/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

دستاورد صد روزه؛ آنچه دولت روحانی در توافق موقت ژنو به دست آورد؟

فیروزآبادی: تلگرام دیگر در کشور انحصار ندارد

بگو مگوی باهنر و جبرائیلی بر سر FATF در آنتن زنده

حتما با این ویدئو عمر لباسشویی تان را دو برابر کنید!

چشم‌انداز بازگشت ترامپ و تهدید برای صادرات نفت ایران

سفر مکرون به لبنان پس از انتخاب رئیس جمهور این کشور

چه بر سر تلویزیونی که خیابان‌ها را خلوت می‌کرد، آمد؟!

به یاد بازیگرانی که دیگر در میان ما نیستند

فیروزآبادی: هیچ یک از فیلترینگ‌های انجام شده با مجوز شورای عالی فضای مجازی نبوده است

فیروزآبادی: معتقدیم فضا باید از چیزی که الان هست بازتر بشود

متخصص بیماری‌های عفونی: هیچ ویروس جدیدی شایع نشده است

کیفیت اینترنت؛ تنها گزینه برداشتن تمام محدودیت‌‏هاست

آژیر خطر برای فروشندگان خودرو به صدا درآمد

6 هزار میلیارد بیبی دوج برنده شوید!

اقدام مجلس نمایندگان آمریکا برای تحریم دیوان کیفری

دابسمش پردیس احمدیه با تیتراژ عاشقانه «پول و پارتی»

عکسی تازه از گریم رضا عطاران شبیه به «صدام حسین»

اولین حاشیه فجر 43/ مهم‌ترین فیلم‌ها در بخش خارج مسابقه!

چهره ها/ محمدرضا گلزار به سبک فیلم «آتش بس» تیپ زد

دبیر جشنواره فجر 43 حاضر به پارتی بازی نشد!

فیروزآبادی: بیگ بنگ هوش مصنوعی هنوز در دنیا اتفاق نیفتاده؛ فرصت جبران غقب افتادگی را داریم.

انتقاد از توسعه بی‌مطالعه

انتقاد وزیر کار به نحوه تعیین حداقل حقوق؛ باید دستمزد بر اساس صنف‌های مختلف تعیین شود

ارمنستان ممکن است حضور مرزبانان روسی را کاهش دهد

ماجرای اختلال‌های پشت سر هم قطارها در سرزمین‌های اشغالی

متهم آتش زدن خودرو در زمان حضور ترامپ در کنگره شناسایی شد

درخواست ترامپ برای تأخیر در صدور حکم رد شد

خوش و بش ترامپ و اوباما در مراسم تشییع جنازه جیمی کارتر

الیزه: مکرون به لبنان می‌رود

چرا چهره هایی چون مدیری، گلراز و شهاب حسینی این همه فن‌پیج دارند؟!

عکسی جالب از اختلاف قد همسر ارسطو و بهتاش سریال «پایتخت»

ترک خانه توسط هالیوودی های مشهور به خاطر آتش!

روایت 20:30 از ماجرای «رقص زنان در زندان اوین»

حضرتی: فوری ترین مسئله در ایران همبستگی اجتماعی است

واکنش ابطحی به محدودیت جدید خاتمی

سوئیس: با مقام‌های ایرانی درباره خودکشی شهروند سوئیسی در ارتباط هستیم

انتقاد فیروزآبادی از واگذاری تدوین سند هوش مصنوعی به شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ کار آن‌ها نیست

تندروها، رخ‌‌ به‌‌ رخ قالیباف

حماس انتخاب جوزف عون به عنوان رئیس‌جمهور لبنان را تبریک گفت

بهترین فیلم‌های «پسا آخرالزمانی» از سال 2020 تا امروز

پازل مبهم نابینایی 9 بیمار!

سقوط 9 هزار دلاری بیت کوین در یک روز

رضایت مخاطب از صداوسیما چقدر افزایشی است؟

«رعد» شکارچی جدید سپاه

گزارش صداوسیما از روز پرکار رئیس جمهور

پزشکیان: مدارس مورد نیاز را یکساله خواهیم ساخت

طرز استفاده از جرم‌گیر ماشین لباسشویی

اتحاد نفتی ایران و ارمنستان علیه خفگی ژئوپلیتیکی

سکه‌های 1403 شنبه حراج می‌شوند

حمله به وزیر دارایی سابق آلمان با کیک

© - www.akhbaremahramaneh.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی