اخبار محرمانه - فرهیختگان / کمدی، ترسناک و درام - عاشقانه (رازآلود) این آغاز تولیدات اختصاصی سه پلتفرم اصلی نمایش خانگی
ایران است؛ نماوا «سالهای دور از خانه» را بهعنوان اولین اثر اختصاصیاش ساخت، فیلمنت «آنها» را در سال 1400 منتشر کرد و فیلیمو هم با «نهنگ آبی» تمام بیلبوردهای سطح شهر را مال خود کرد.
امسال پلتفرم جدیدی هم به این تیم سهنفره اضافه شده و همپا با فیلیمو یک درام - عاشقانه ساخت؛ «آبان» اولین اثر شیدا بهحساب میآید، اثری که سوای نقدهای مثبت و منفی مخاطب پیدا کرده و از مردم همراهی میگیرد؛، اما چطور؟ چه میشود که پلتفرم مهدی جهانگیری (بنابر گفته روابطعمومی این ویاودی) بیش از 500 هزار بار اشتراکش خریداری میشود، آن هم با یک اثر و تنها یکسال بعد از گرفتن مجوز از ساترا. ماجرا از چه قرار است؟
منطق بازار بر پلتفرمهای نمایش خانگی سوار است. منطق بازار میگوید روی چه عناصری باید سرمایهگذاری کرد که بیشتر بفروشد. این بازار است که تعیین میکند چطور یک پلتفرم زمین نخورد. مالکان شیدا هم که بازی بازار را خوب بلدند و میدانند چطور ریسک نکنند.
شیدا تلاش کرد در روزهای تبلیغات و پیش از پخش، آبان را با دو مؤلفه بشناساند: اول؛ محسن چاوشی، دوم؛ شهاب حسینی و سوم؛ چهره زنی مظلوم به نام آبان. این سه مؤلفه مشترک دقیقاً همانهایی هستند که «شهرزاد» هم در حوالی سال 94 با آنها تبلیغاتش را آغاز کرد. شیدا با آبان ریسک نکرد و قدم اول را محکم برداشت، تنها ریسک آبان استفاده از کارگردان و تیم نویسندگان ناشناخته بود. ریسکی که بنابر نظر منتقدان آنقدر هم جواب نمیداد و آبان از فیلمنامهاش زمین خورد.
سریال که آغاز میشود محورهای مدنظر پلتفرم کمکم به چشم میآیند: خیانت، غریزه و قدرت. دربرابر این سه مؤلفه، دختری به نام آبان قرار میگیرد که قرار است مظهر دانش، نبوغ و انسانیت باشد. آبان با بازی لیلا مرزبان در جدال با مردانی قرار میگیرد که یکی خائن است و غریزهاش بر او غلبه کرده و دیگری قدرتمند و سرمایهدار.
در جدال میان خائن ضعیف و قدرتمند ثروتمند هم کسی که آبان را مال خود میکند، ثابت یعنی شخصیت ثروتمند و قدرتمند داستان است. سریال میخواهد در چنین روایتی زن قصه را قهرمانی نشان دهد که در جهان مردانه درحال جنگ است، درصورتیکه آبان از دامان خائنها به دامان صاحبان ثروت میافتد و درنهایت آبان «سهم» ثابت میشود؛ سهم کسی که باعثوبانی خراب شدن زندگی قبلی اوست. این خط روایی را درکنار گزاره تکراری زن مظلومی بگذارید که در چندسال اخیر، خط اصلی تمام درامهای اجتماعی داخلی ماست.
بازار
![]()
در آبان هم گزاره زن مظلوم تکرار میشود؛ زنی که صاحب دانش، نبوغ و توانمندیست، ناگهان دوباره در دام مردان میافتد، حالا اینکه چطور میتوان از این زن مظلوم قهرمان ساخت، مسئله اصلی داستان است. منطق روایی اثر میگوید اگر قرار است از آبان قهرمان ببینیم باید این کاراکتر از چنین جدالی سربلند بیرون بیاید و بتواند در جدال آنهایی که بهجای او تصمیم گرفتهاند پیروز شود، مچشان را بخواباند و اختیارش را پس بگیرد. اما در کمال تعجب، در همین نقطه حساس، آبان دل به ثابت میبازد و به سمت ضدقهرمان چند قسمت اول غش میکند.
آبان جهان مردانه را نمیشکند و برای نگه داشتن وجه عاشقانه اثر، در بازی مردها میافتد و در بازی قدرت خودش را نگه میدارد. مخاطب هم که متحیر از چنین تغییری در قصه است، میماند که باید آبان یکسوم ابتدایی اثر را باور کند یا آنچه در دوسوم باقی اثر دیده است؟ علیرغم بازی خوب لاله مرزبان، منحنی کاراکتر آبان ناقص میماند و مخاطب با هر قسمت یک گام از کاراکتر اصلی دورتر میشود.
آبان را تعلیقهای ناقص و متکثرش میسازد، گروه نویسندگان این اثر بهجای آنکه روی جزئیات قصه متمرکز شوند، سرعت روایت را بالا میبرند که حوصله مخاطب کمحوصله این روزها سر نرود. اینکه یک اثر مخاطبش را درنظر بگیرد اصلاً موضوع بدی نیست اما نکته اینجاست که حدود همراهی با ذائقه مخاطب تا کجاست؟ یک سریال تنها قرار است روی یک اثر تأثیرپذیر باشد یا تأثیرگذار؟
آبان از جهتی میخواهد 20 قسمتش را پر کند و تا رسیدن «بامداد خمار» (سریال بعدی شیدا) محتوایی روی پخش داشته باشد، از طرفی هم میخواهد 500 هزار اشتراک را نگه دارد و مخاطب اینستاگرامی و کمحوصله را نیز با خود همراه کند. همین چالش و دوگانه باعث میشود اثر به آب بستن و تکثر گره بیفتد. اتفاقی که چندی قبل برای سریالهایی چون «غربت»، «زخمکاری» 2، 3 و 4، «جنگل آسفالت» و... افتاد. اگر بخواهیم بهوضوح بگوییم شیدا و گروه مالی گردشگری در اولین اثرش دنبال چه چیزی بوده، کافی است نگاهی بیندازیم به شرکتی به همسایه شمال غربی کشورمان. هلدینگ دوغان شرکت مالک کانال دی است، کانال دی هم معروف به آب بستن در سریالها و ترکیهای سازی. از «فاطماگل» گرفته تا «عشق ممنوعه» ساخته این هلدینگ است و اگر کلیت سریالهایش را نگاهی بیندازید، انبوهسازی با سه مؤلفه خیانت، غریزه و قدرت، نقطه اشتراک تمام آثار این شبکه است. حالا همان منطق هلدینگ دوغان و شبکه دی به شیدا و نیز گروه مالی گردشگری رسیده است.
آبان و مسئله انبوهسازی
آبان حاصل انبوهسازی است. انبوهسازی که به امروز و دیروز محدود نمیشود و منطق بازار این روزهای نمایش خانگی است. در روزهایی که پلتفرمهای بینالمللی به مینیسریالسازی رسیدهاند و ساختن اثر یک 20 قسمتی برایشان یک امر غیرممکن است. بااینحال شیدا چندان هم به چنین تکنیکهای بینالمللی پایبند نیست و بهجای کوتاه ساختن اما تنوع در آثار مانند ترکیهایها به یک اثر آب میبندد.
همین نکته نشان میدهد الگوی شیدا ترکیهایها هستند. البته در چند سال اخیر، حتی هلدینگ دوغان و دیگر شبکههای ترکیهای به این نتیجه رسیدهاند که دیگر مانور دادن روی مؤلفههای مشترک جوابگوی مخاطب نیست و باید برای نزدیک شدن به استانداردهای نتفلیکس، تنوع و ایجاز را در دستور کار قرار داد. در ماجرای آبان هم داستان از همین قرار است، حتی همراهترین مخاطب با آبان هم قبول دارد که در سرتاسر اثر آب بسته شده، بااینحال حاصل شیدا را بگذارید کنار یادداشت مهدی جهانگیری که به مناسب راهاندازی شیدا منتشرش کرد:
«برای ما راهاندازی پلتفرم شیدا در شبکه نمایش خانگی، صرفاً یک تصمیم تجاری نیست. احترام به نیاز مخاطب و همراهی و تعالی نگاه اوست تا بتوانیم با تولید آثاری که به اقتصاد هنر از دریچه فرهنگ زندگی ایرانی مینگرد، مفهوم «تمایز» و «ارتقا»ی آثار در این حوزه را عملی کنیم و گستره بینندگان سریالهای خود را به فراتر از مرزها افزایش دهیم.» جهانگیری در متنش سه ادعا میکند که آنها را باید با آبان میزان بزنیم. جهانگیری پلتفرمش را پاسخی به نیاز مخاطب و برای تعالی نگاه او میداند، برای رسیدن به پاسخ این پرسش کافی است از خودمان بهعنوان مخاطبان آبان بپرسیم آیا واقعاً آبان به تعالی نگاه ما کمک کرد؟ اصلاً چرا باید آبان باعث تعالی نگاه ما شود؟
نکته بعدی که شیدا به آن اشاره میکند مسئله تمایز و ارتقای این پلتفرم با باقی ویاودیهاست. دقیقاً این اثر چه تفاوتی با باقی درامهای اجتماعی مبتنی بر خیانت دارد؟ آیا میتوانیم تفاوتی میان کش دادنهای آبان با زخمکاری قائل شویم؟ سومین ادعایی که جهانگیری مطرح میکند گسترش بینندگان این پلتفرم در خارج از مرزهاست.
سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا مخاطب آشنا با آثار نتفلیکس پذیرای آبان میشود؟ آیا آبان میتواند با آثار باکیفیت متأخر ترکی رقابت کند و سربلند بیرون بیاید؟ ماجرا این است که آبان اثری رسانهزده و تجاری است، هرقدر صاحبانش این موضوع را انکار کنند بازهم این اثر فراتر از یک اثر تجاری نمیرود.
آبان را حتی نمیشود بهعنوان یک سرگرمی خانوادگی درنظر گرفت، بلکه تنها اثری است که - با اغماض- باید روی دور تند دید و به بازی لیلا مرزبان و میرسعید مولویان و صدای چاوشی احسنت گفت. ای کاش مسئولان آبان بعد از اندازهگیری تعداد اشتراکهای خریداریشده، میزان رضایت مخاطبان از سریالشان را هم اعلام میکردند. شاید در یکی از این نظرسنجیها بالاخره معلوم شود، سلیقه واقعی مخاطب و نیازهایش چیست؟ آیا هنوز هم مؤلفههای ترکیهای را در سریالها میپسندد یا از سر ناچاری سراغ آبان میرود؟
http://www.SecretNews.ir/fa/News/1354313/چرا-«آبان»-راه-درستی-را-برای-دیدهشدن-پیدا-نکرد؟