اخبار محرمانه - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دکتر طهمورث غلامی| دونالد
ترامپ از روز دوشنبه اول بهمنماه، دور دوم ریاستجمهوری خود را بعد از وقفهای چهارساله آغاز کرد. با بازگشت
ترامپ به کاخسفید، بدون تردید یکی از موضوعات مهم سیاست خاورمیانهای
آمریکا در دولت دوم ترامپ،
ایران خواهد بود. تجربه دولت نخست او گویای این واقعیت است که چهبسا
ایران اولویت نخست سیاست خارجی
ترامپ باشد.
ترامپ در کمپینهای انتخاباتی 2016 گفته بود که در دولت خود مساله
ایران را حل میکند و آن را برای رئیسجمهور بعدی به ارث نمیگذارد. با این حال بهرغم سیاست فشار حداکثری او،
ایران همچنان مسالهای حلنشده برای دولت
ترامپ است. سیاست
ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی
ایران را میتوان به چند دوره تقسیم کرد.
دوره صبر و انتظار: مانند دولت نخست، دونالد
ترامپ مدتی برای حل مسائل و اختلافات با جمهوری اسلامی
ایران از طریق مذاکره صبر خواهد کرد؛ با این تفاوت که در دولت نخست، او یکسال و سهماه و 18روز صبر کرد، اما این بار با توجه به در پیش بودن زمان لغو قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در اکتبر 2025، مدت زمان صبر و انتظار او کمتر از دوماه است. در این مدت، احتمالا
ترامپ از هرگونه موضعگیری تند، اعمال تحریم و نمایش قدرت نظامی علیه
ایران خودداری کرده و حتی سیگنالهای مثبتی برای جمهوری اسلامی
ایران ارسال کند. با فرض اینکه در این مرحله دولت او پاسخ مثبتی برای مذاکره دریافت کند، گام بعدی در این مرحله، تعیین و تعریف دستورکارهای مذاکره خواهد بود. روشن است پس از حداقل دو دوره مذاکره، با فرض مذاکره مستقیم، برای دو طرف روشن میشود که امکان رسیدن به توافق مطلوب برای تهران و واشنگتن وجود دارد یا خیر. در واقع طی این دوماه تقریبی، اگر ارزیابی این باشد که حصول توافق امکانپذیر است، ممکن است مذاکرات دوطرف تا بهار سال آینده به نتیجه منجر شود.
دوره بازگشت سیاست فشار حداکثری به صورتی تهاجمیتر: اگر دولت
ترامپ در دوره صبر و انتظار، پاسخ مثبتی برای گفتوگو دریافت نکند یا در صورت آغاز گفتوگوی مستقیم دوطرف روشن شود که دستورکارهای مذاکره بین آنها متفاوت است و امکان رسیدن به سازش و توافق وجود ندارد، بازگشت به سیاست فشار حداکثری علیه
ایران با نسخه جدید و بهروزشده آن اجتنابناپذیر است. زمان تقریبی اعمال چنین سیاستی اسفندماه یا اواخر آن است. سوال اساسی که مطرح میشود این است که چه عاملی ممکن است سبب شود دولت
ترامپ دوباره به سیاست فشار حداکثری متوسل شود.
در پاسخ باید گفت که خواست
آمریکا برای مذاکره، حداقل دو دستور کار اساسی خواهد بود؛ دستور کار هستهای و دستور کار سیاست منطقهای ایران. دستور کار هستهای هرچند موضوعی فنی و تخصصی است، اما درخواستهای احتمالی
آمریکا برای ایجاد محدودیتهای اساسی بر فعالیتهای هستهای
ایران مانند غنیسازی، نصب سانتریفیوژ پیشرفته، تحقیق و توسعه و... میتواند موجب بنبست در مذاکرات شود.
دستورکار دوم مدنظر آمریکا، سیاستهای منطقهای
ایران است. یکی از استدلالهای اصلی دولت نخست
ترامپ برای خروج از برجام این بود که توافق هستهای سبب شد
ایران به منابع مالی زیادی برای سیاستهای منطقهای خود دست پیدا کند و به ادعای آنها جمهوری اسلامی ایران، منطقه خاورمیانه را بیثبات کند. در جلسه تایید صلاحیت مارک روبیو برای وزارت خارجه
آمریکا در سنا، وی گفت در هرگونه گفتوگو با
ایران باید دقت کرد که بار دیگر جمهوری اسلامی
ایران گروههای مورد حمایت خود را احیا نکند. روشن است که خواست اصلی اسرائیل از
ترامپ نیز جلوگیری از تجهیز دوباره حماس و حزبالله خواهد بود. به این خاطر در حوزه سیاست منطقهای ایران، ایالاتمتحده ممکن است درخواستهای سختی مطرح کند. این موضوع چنان مهم است که بر مذاکرات هستهای احتمالی
ایران و
آمریکا نیز تاثیر خواهد گذاشت. به نظر میرسد گفتوگوهای احتمالی درباره سیاست منطقهای ایران، دشوارتر از گفتوگوها در حوزه هستهای باشد.
اگر مذاکرات احتمالی اولیه با
ایران در بازه زمانی دوماهه به این نتیجه برسد که احتمال توافق
ایران و
آمریکا حداقل حول دو محور برنامه هستهای و سیاست منطقهای
ایران دشوار است، دولت
ترامپ با قدرتی بسیار بیشتر و بیپرواتر به سیاست فشار حداکثری و نمایش قدرت نظامی علیه جمهوری اسلامی
ایران مبادرت خواهد کرد.
اینکه چرا سیاست فشار حداکثری
ترامپ در دولت دوم او نسبت به دولت نخست، تهاجمیتر خواهد شد، به تحولاتی برمیگردد که از اکتبر 2023 تاکنون در منطقه خاورمیانه اتفاق افتاده است. ارزیابی و برداشت دولت بایدن و تیم
ترامپ و حتی شخص
ترامپ این است که تحولات یادشده، موقعیت جمهوری اسلامی را تغییر داده است. از آنجا که تصمیمگیران بر مبنای برداشت و ارزیابی خود از محیط بیرونی تصمیم میگیرند، برداشت و ارزیابی آنها از موقعیت ایران، آنها را به سمت اتخاذ گزینههای رادیکالتر سوق میدهد.
در این راستا، در سطح منطقه، حمایت از اقدامات اسرائیل علیه نیروهای نیابتی
ایران از یکسو و تلاش برای توسعه پیمان ابراهیم از سوی دیگر، دو بال سیاست خاورمیانهای
ترامپ خواهد بود که سبب فشار بر سیاست منطقهای
ایران خواهد شد. در عرصه هستهای نیز با توجه به اجتنابناپذیر بودن واکنش جمهوری اسلامی
ایران به سیاست فشار حداکثری دولت
ترامپ (مانند تهدید به خروج از انپیتی)، باید انتظار اوج گرفتن شدت نردبان تنش را داشت. در این مسیر، حمله به تاسیسات هستهای
ایران هم میتواند یک گزینه باشد. هنگامی که دولت جو بایدن در تلاش بود که مانع حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای
ایران شود، دونالد
ترامپ در مصاحبهای با به سخره گرفتن جو بایدن گفت، اگر او رئیسجمهور بود به نتانیاهو میگفت «اول [تاسیسات] هستهای را بزن.» این اظهارنظر
ترامپ گویای این واقعیت است که
ترامپ هماکنون گزینه هدف قرار دادن تاسیسات هستهای
ایران با همکاری اسرائیل را یک گزینه در دسترس میداند.
در نهایت هرچند
ترامپ مخالف جنگ است، اما در صورت تشدید تنش بین
ایران و
آمریکا از یکسو و
ایران و اسرائیل از سوی دیگر، میتوان انتظار داشت که دولت
ترامپ به اقدامات متفاوتی متوسل شود. این امر به آن معنی است که در صورت نیاز، حمله به مراکز هستهای
ایران میتواند در دستور کار مشترک
آمریکا و اسرائیل قرار گیرد.