سرمقاله شرق/ سناریوهای مذاکرات ایران و آمریکا
مقاله
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - شرق / «سناریوهای مذاکرات ایران و آمریکا» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم کیومرث اشتریان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اگرچه در جریان مذاکرات، طرفین مواضع و خط قرمزهایی دارند اما همواره فرصتهای جدیدی نیز پدیدار میشود. یک یافته مهم در مطالعات تصمیمگیری آن است که «ترجیحات بازیگران در تصمیمگیری عموما ابهامآمیز است (problematic policy preferences)». یعنی اغلب، مذاکرهکننده درک دقیقی از اولویتهای خود یا دیگری ندارد، بلکه بهتدریج درمییابد که «چه چیزی را بخواهد». به دیگر سخن، فرایند تصمیمگیری حسابوکتاب دقیقی ندارد و ضرورتا از «الگوریتم عقلانی» پیروی نمیکند. تصمیمگیری در یک فرایند سیال و پویا اتفاق میافتد.
نمایندگان دولتها، خود و دیگری را در جریان مذاکرات «کشف» میکنند؛ «پایه پایه رفت باید سوی بام/ هست جبریبودن اینجا، طمعِ خام» (مولوی). این یک مسئله مهم برای مذاکرهکنندگان ماست؛ که البته مستلزم اختیار و اعتمادبهنفس است. مذاکرات بینالمللی فرایندی دائما دگرگونشونده است؛ این فرایند، دو صد تابوتب و کشمکش دارد و هزار فرصت در خم گیسوی سازش پنهان است. برای آنکه این ابهام و سیالیت فرصتساز باشد و نه فرصتسوز، پیشگوییهای چندپهلو به کار نمیآید بلکه باید سناریوهای گوناگونی را برای خود مرور کنیم تا آماده بهرهبرداری از فرصتها باشیم. شاید بتوانیم «آینده را بسازیم»:
بازار 
1- نخستین سناریو، «عدم توافق» است که پیامدهایی دارد؛ از «اسنپبک» تا جنگ یا هر دو. پیشازاین در مقاله «تخریب سریع» به این موضوع پرداختهام. این سناریو احتمال رخداد جنگ را افزایش میدهد و محتملا تجدیدنظر در راهبرد اتمی را تقویت میکند، یعنی بهناچار موازنه اتمی را بر موازنههای دیگر اولویت میبخشد. بهویژه آنجا که «حفظ نظام از اوجب واجبات» باشد. هرچه موضعگیری سیاست خارجی به موجودیت رژیمهای سیاسی پیوند بخورد، امکان وقوع سناریوی نخست بیشتر است. مقصر واقعی از نظر من جنگطلبان آمریکاییاند که به نرمشهای ایران در توافق هستهای پاسخی درخور نمیدهند؛ و البته مقصر دیگر باند تبهکار بینالمللی آپارتاید اسرائیلی است. اما فارغ از مقصر، این سناریو «میتواند» توسعه کشور را در همه ابعاد آن به تعلیقی تاریخی ببرد، چالشهای بزرگ امنیتی-اقتصادی برای نظام بینالملل، نفت خاورمیانه و اعراب خلیج فارس برسازد و امنیت ایران و اسرائیل را به مخاطرهای دائمی بیندازد.
2- سناریوی دوم «توافق حداقلی» است که میتواند شامل غنیسازی محدود ایران، حل مسئله دریای سرخ و لغو برخی تحریمها باشد. در این سناریو دو طرف روایت پیروزی برای خود برمیسازند اما درواقع چالش به صورت اساسی حل نمیشود و توافق همچنان در محاق کنگره آمریکا و آتشافروزی اسرائیل میماند. چنین است که احتمال حملات بعدی اسرائیل (و پاسخهای ایران) بیشتر خواهد شد و استخوانِ «اسنپبک»، در نسخهای جدید، همچنان لای زخم اقتصاد ایران خواهد ماند. کارکرد توافق حداقلی این است که خطر گسترش جنگ به دیگران را کاهش خواهد داد؛ حضور وزیر دفاع عربستان در تهران را میتوان در همین راستا تلقی کرد. به طریق اولی، در یک توافق حداقلی پایگاههای آمریکایی از خطر تلافی ایران در برابر حملات اسرائیل در امان خواهند بود؛ چون طرف شما دیگر فقط اسرائیل خواهد بود و نه آمریکا یا کشورهای خلیج فارس. جریان نفت هم برای چین در تنگه هرمز دچار چالش نخواهد شد و این سطح از تنش، چینِ ناخرسندی به پیشانی چین نمیآورد. روسیه هم تکلیف روشنی دارد و در این منازعه دخالت معناداری نمیکند.
3- سناریوی سوم، خیلی دور-خیلی نزدیک، «توافق حداکثری» است؛ یعنی که توافق بین ایران و آمریکا دامنهای گستردهتر یابد و ایران در اقتصاد و تجارت بینالملل قدر و سهم لازم را بیابد و بپردازد. تضمین اقتصادی قراردادهای سیاسی-امنیتی نافذتر از تضمینهای حقوق بینالملل است. توافقهای پایدار معمولا باید به شبکهای از ارتباطات تجاری، منافع چندجانبه اقتصادی و موازنههای امنیتی متصل باشد. اگرچه این سناریو دور به نظر میرسد، اما مستلزم جسارت برای تصمیمهای بزرگ و نرمشهای سیاسی از دو سوی ماجراست تا «کاسبی تحریم» به «کاسبی صلح» تغییر یابد. چنین توافقی نگرانیهایی را در برخی اصحاب قدرت و نیروهای اجتماعی حامی پدید میآورد. اینکه وفاق درونحاکمیتی بتواند این نگرانیها را رفع کند و سهم و سفره همه را تضمین کند، موضوعی مهم است. میدانم اینگونه سخنگفتن از «سهم و سفره و کاسبی» تلخ است، ولی به نظرم واقعیتی است که دیگر نمیتوان آن را انکار کرد.
کافی است آمریکا به صورت مستقیم و نامستقیم سرمایهگذاری مثلا 200 میلیارددلاری را بالمناصفه!! با دو سوی جناحهای داخلی اجرائی کند «جهانبینیها» تفاوت خواهند کرد؛ بزرگترها توجیه میشوند؛ گروههای فشار محدود خواهند شد؛ جوانترهای مدعی با افسانههای جدیدی افسون خواهند شد؛ اصلاحطلبان فرصتهای اقتصادی-سیاسی بیشتری پیدا میکنند و انگیزه کمتری برای ائتلاف با نیروهای خارج از نظام خواهند داشت و... . در این سناریو هزینههای جنگ برای اسرائیل بیشتر میشود؛ البته بدون آنکه خطر آن به کلی رفع شود. چنین موازنهای درصورتیکه بخواهد منافع چین و روسیه را در بر گیرد، مستلزم بندبازی تجاری-نظامی وسیعتر و سیاست موازنه مثبت گستردهتری است تا «اصطکاک استراتژیک» را به حداقل برساند.
4- در «سناریوی افسانهای تکمیلی» گستره دامنه توافق از ایران و آمریکا فراتر میرود و اروپا و همسایگان خلیج فارس را در بر میگیرد. طبعا چنین توافقی با همان منطق قبلی استحکام بیشتری مییابد. در این سناریوی «خیلی دور، خیلی نزدیک» همه ماجرای انزوای بینالمللی دچار دگردیسی اساسی خواهد شد و شما میتوانید انتظار داشته باشید که سیاست «موازنه مثبت»، ایران را به چهارراه فرصتهای جهانی تبدیل کند. شطرنج عجیبی است؛ گاهی یک بازیگر در ضعف است اما حوادث به گونهای رقم میخورد که در موقعیت برتر قرار میگیرد؛ حتی اگر مهرههای چندانی نداشته باشد. رنج شطرنج از گنج تهی نیست. هرچه موضعگیریهای سیاست خارجی کمتر به موجودیت رژیمهای سیاسی پیوند بخورد، امکان بهرهمندی از فرصتها در روابط بینالملل بیشتر میشود.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1353896/