تندروها باید کنار بروند
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احسان انصاری| ترامپ در اظهارات اخیر خود به صراحت عنوان کرد که فشار حداکثری را به ایران بازگردانده است. این در حالی است که دولت پزشکیان هنوز رویکرد مشخصی برای کاهش و یا لغو تحریمها در پیش نگرفته است.
در چنین شرایطی واکنش جامعه به اتفاقات آینده در زمینه داخلی و خارجی نقش تعیین کنندهای دارد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی مهمترین تغییرات اجتماعی در چشمانداز آینده ایران با دکتر تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفتوگو کرده است. آزاد ارمکی معتقد است: «واقعیت غیر قابل انکار این است که نگاه ما تاکنون در حوزه مدیریتی، به شکل خاصی ایدئولوژیک بوده و جامعه کمکم به تغییر و تحول در چنین نگاهی نزدیک شده است. در ساحت دین و خانواده نیز نگاههای گذشته در حال تغییر است. سوال مهم در این زمینه این است که در این تحولات دشوار چه کسی ممکن است در نهایت دچار ضربه و ضرر شود؟ من در پاسخ عنوان میکنم آنکه ضرر خواهد کرد ایران خواهد بود. برنده بازی کسی است که منتظر اتفاق بعدی نشسته است. جامعه به این نتیجه رسیده که به جای اینکه برای خود هزینه ایجاد کند، صبر داشته باشد تا نیروی رادیکال و تندروهایی که اصلا و ابدا به منافع ملی نظر ندارند، دچار فرسایش و خسران درونی شده تا در نهایت از درون فروپاشد. در چنین شرایطی تغییر امکانپذیر خواهد شد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*ترامپ دوباره فشار حداکثری را علیه ایران اعمال کرده و به صورت علنی نیز به این نکته اشاره کرده است. در چنین شرایطی ایران چه واکنشی نسبت به این وضعیت باید نشان بدهد؟
ما دو راه در مقابل موضع ترامپ داریم. راه اول این است که سطح تنش تا جایی بالا برود که به درگیری بینجامد و راه دوم این است که با حفظ جایگاه و منافع ملی، راهی برای کاستن از تنش یافت. من معتقدم درگیری و جنگ شکل نخواهد گرفت. اراده نظام سیاسی و نیروهای مسلح کشور این را نشان میدهد. در واقع این مجموعههای موثر و تصمیمگیر بیشتر دنبال یافتن راهی برای حل مسائل از راههای دیگری هستند. آنطور که از حرفها و سابقه ترامپ قابل درک است، میتوان گفت او هم دنبال بالا بردن سطح تنش و رسیدن به آستانه درگیری و جنگ نیست. کشورهای دیگر غرب هم همینطور. یعنی آنها هم علاقهای به شکلگیری جنگ ندارند. درک این نکته بسیار ضروری است که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، عمق مسائل پس از جنگ به مراتب از وضعیت حال پیچیدهتر و سخت خواهد بود. در شرایط کنونی بحث مذاکره به دلیل موضعگیری طرف مقابل به حالت تعلیق درآمده، اما راه به تمامی بسته نشده و در درازمدت احتمال دارد تحولی پدیداید و زمینه برای گفتوگو و تعامل ایجاد شود. اگر چنین شد، وارد یک گفتوگوی سخت و جانکاه با آمریکا خواهیم شد. در واقع این راه محتوم برای طرفین است. باید یادآوری کرد که نکته مهم این است که هرچه زودتر باید تکلیف گروههای تندرو و رادیکال مشخص شود. به عنوان مثال جبهه پایداری تاکنون مسئولیت هیچ اقدامی را در کشور برعهده نگرفته است درحالی که از روز اول، روش سیاستورزی آنها، بنیادگرایانه، تند و افراطی و در نهایت مخرب بوده است. از این رو لازم است که نظام سیاسی و ساختار تصمیمگیری کشور همچنان مبتنی بر عقلگرایی باشد و اجازه ندهد که تندروها وارد حیطه تصمیمگیری شوند، بلکه باید بدون اغماض با گروههای تندرو برخورد شده و اگر نتوانند پذیرای عقلگرایی و خردورزی شوند، در آن صورت باید آنها را از صحنه سیاسی کشور بیرون کرد. جامعه ایران در آستانه یک انتخاب سخت قرار گرفته است. نظام سیاسی و گروههای سیاسی نیز به نوبه خود در آستانه انتخاب سخت قرار دارند. به همین دلیل باید در ابتدا تکلیف خود را مشخص کنیم که قرار است در چه مسیری حرکت کنیم. قبل از اتخاذ هر تصمیمی برای عبور از وضعیت فعلی، مسئولان کشور باید اشتباهات خود را بپذیرند و این را در نظر داشته باشند که در برخی زمینهها عملکرد خوبی نداشتهاند.
*انتخاب سختی که جامعه ایران در آستانه آن قرار گرفته چیست؟
جامعه باید انتخاب کند قرار است در چه مسیری حرکت کند و بعد از آن باید پیامدهای تصمیم خود را بپذیرد. این وضعیت درباره نظام سیاسی و جریانهای سیاسی نیز وجود دارد. در نگاه من، امروز رادیکالیسم سیاسی در مقابل جامعه مدنی قرار ندارد، بلکه این جریان در مقابل خودش قرار گرفته است. امروز جامعه نگاه خاص خود را به نظام سیاسی دارد. جامعه در حالی کنشگری است، اما در شرایطی نیست که بخواهد موجب گسترش رادیکالیسم و بنیادگرایی و تندروی شود. جامعه نگاه متعادلی به مسائل دارد و از این رو نگاهی که به رادیکالیسم و تندروی دارد، نگاه مثبتی نیست و حتی میتوان رگههایی از استهزا را هم دید اما در عین حال نسبت به این جریان آگاهی خوبی به دست آورده است. به عنوان مثال در نوع پوشش علاقهای ندارد که وارد درگیری به این جریانات شود. تفاوتها را درک کرده، سعی دارد که دغدغههای خود را محقق کند، اما موجب تند شدن فضا و حساسیت نشود. اگر ساختار مدیریتی کشور، دایره عمل خود را با تحولات جامعه هماهنگ نکند، مجبور است تمام توان و انرژی خود را مصرف کند. این حرف را میتوان به این شکل هم ابراز کرد که همه نیروهای درون خود را مصرف میکند و با مصرف کردن همه نیروهای درونی خود، نیاز به نیروهای تازه نفس پیدا میکند اما نیروی تازهنفس وجود ندارد. رویکردی که نیروهای تندرو در پیش گرفتهاند این است که در مقابل هم قرار گرفته و در واقع در حال از بین بردن توان نظام حکمرانی هستند. واقعیت غیرقابل انکار این است که نگاه ما تاکنون در حوزه مدیریتی، به شکل خاصی ایدئولوژیک بوده و جامعه کمکم به تغییر و تحول در چنین نگاهی نزدیک شده است. در مقابل، جامعه مدنی در حال قویتر شدن بوده و عناصر و پیشین لحظه بهلحظه در حال فرسایش است. در ساحت دین و خانواده نیز نگاههای گذشته در حال تغییر است. سوال مهم در این زمینه این است که در این تحولات دشوار چه کسی ممکن است در نهایت دچار ضربه و ضرر شود؟ من در پاسخ عنوان میکنم آنکه ضرر خواهد کرد ایران خواهد بود. برنده بازی کسی است که منتظر اتفاق بعدی نشسته است. جامعه به این نتیجه رسیده که به جای اینکه برای خود هزینه ایجاد کند، صبر داشته باشد تا نیروی رادیکال و تندروهایی که اصلا و ابدا به منافع ملی نظر ندارند، دچار فرسایش و خسران درونی شده تا در نهایت از درون فروپاشد. در چنین شرایطی تغییر امکانپذیر خواهد شد.

*آیا جامعه ایران در شرایط کنونی از عقلانیت تاریخی خود برای پیشبرد اهدافش استفاده میکند؟
جامعه مدتی منتظر میماند تا گروههای تندرویی که در گلوگاهها مسلط شدهاند، به دلیل همان رویارویی که گفته شد، از درون دچار انحطاط شده و نیروی خود را از دست بدهند، تا پس از آن به سادگی تحول و تغییر صورت گیرد. نکته مهم که وجود دارد این است که در ایران جامعه مدنی همواره با انجام ندادن توانسته به دستاورد مورد نظرش برسد تا انجام دادن و این نکته غریبی است. امروز جامعه مدنی با انجام ندادن برخی کارها و رفتارها، دنبال اهداف خود است تا کنشگری در خیابان و بالا بردن حرارت. جامعه متوجه این نکته شده که هزینه حضور در خیابان، بسیار سنگین است و به خوبی این واقعیت را درک کرده است. جامعه خیلی سریع متوجه شد که حضور در خیابان و بالا بردن سطح تنش، اگر به خشونت کشیده شود، هر دو سوی ماجرا لطمه خواهند خورد و به خوبی میداند که هر دوی ماجرا، فرزندان همین کشور هستند. درست است که جامعه این راه را به آسانی انتخاب نخواهد کرد اما آیا جامعه به عقب باز میگردد؟ پاسخ منفی است. جامعه مسیری را که آغاز کرده دنبال میکند تا به اهداف خود دست پیدا کند. وضعیت باید تغییر کند و این هدف مهم جامعه مدنی است. اگرچه این تغییر باید در ساحتهای مختلف صورت بگیرد، اما بدون خشونت باید باشد. امروز جامعه مدنی به رویکرد رادیکال تن نمیدهد. تن ندادن با ترک کردن صحنه و یا در مقابل گروه رادیکال ایستادن تفاوت دارد.
*در چنین شرایطی فشارها و تنشهای بینالمللی چه نقش در این روند خواهد داشت؟
مردم ایران مردمی جهانی هستند و دوست دارند با ملتهای دیگر جهان در ارتباط باشند. مردم ایران تاریخساز و تمدنساز بودهاند و به همین دلیل احساس میکنند مردمانی مهم هستند. تبختری که مردم ایران دارند هیچ ملتی در جهان ندارد. هزینه این مهم بودن را باید خود مردم بدهند و به همین دلیل در پرداخت این هزینه دچار مشکل شدهاند. دولتها نیز حاضر نبودهاند این هزینه را بپردازند. تاکنون خبری منتشر نشده که دولت پای حقوق یک ایرانی در خارج از کشور ایستادگی و از حق وی دفاع کرده است. برخی تصور میکنند هر فردی که از کشور خارج شد، دیگر دفاع از حقوقش برعهده خودش اوست. در حالی که بسیاری از دولتها هزینههای زیادی را متقبل میشوند تا مردم خود را با جهان آشنا کنند، اما دولت در این فکر نیست و چنین هزینهای را پرداخت نمیکند و حتی میتوان گفت از این رویکرد استقبال هم نمیکند. مردم ایران تلاش بنیادینی انجام میدهند که زیست جهان خود را تغییر بدهند. نگاه پیشین در جامعه ایران، فرد ایرانی را به جایی رسانده که از جای خود بلند شود و به دیگری سیلی بزند. دستگاههای اجرایی نیز هر کدام به شکلی به جای اینکه انساندوستی و همگرایی را به جامعه تزریق کنند، بر منازعه و تعارض میدمند. اگر دنبال راهحل هستیم باید دست از تندروی در همه حالتها و زمینهها دست برداریم. شواهد و قرائن نشان میدهد که زمان تغییر و تحول در نگاههای پیشین فرا رسیده و صدای شکستن استخوانها و ارکان تندروی و افراط به گوش میرسد. در حوزه سیاست نیز باید نگاه اصولی، علمی و مبتنی بر نیاز انسان امروز باشد. زشت و زیبا و سیاه و سفید دیدن جهان دیگر کارکرد خود را از دست داده است. در چنین شرایطی است که میتوان گفتمان حاکم برجامعه را گفتمان حافظ و سعدی و مولوی قرار داد و از آموزههای انسانی آنها درس گرفت. باید دنبال مفاهیمی برویم که بوی همزیستی و رویکرد مسالمتآمیز از آن استشمام میشود. امروز طبقه متوسط این رویکرد را دنبال کرده و آن را مطالبه خود میداند. به همین دلیل مشاهده میشود که این رویکرد به ساحت خانواده نیز وارد شده است. مردم ایران از گفتمانهای رادیکال خسته و ناامید شدهاند.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1334352/