آیتالله منتظری و دفاع از مظلوم
تحلیل ویژه
بزرگنمايي:
اخبار محرمانه - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ناصر مهدوی، استاد عرفان اسلامی دانشگاه شهید بهشتی| آیین شب یلدا نوعی گرامیداشتن سنتها است که در واقع نوعی مبارزه است. اینکه در جامعه میبینید، از نابسامانی و فقر و گرانی و تبعیض گرفته تا آلودگی هوا و هزاران آفت دیگری که شاید در سراسر جهان بگردید، کمتر این مجموعه را با همدیگر ببینید، صرفاً پدیده سیاسی و به دلیل نوع ساختار حکومتی ما نیست، در حقیقت این اندیشه کسانی است که در حال اداره جامعه هستند و زمانی برای اینکه بشناسید که در جامعه چه میگذرد، باید ببینید چه کسانی دارند جامعه را هدایت میکنند و این اندیشه ریشههای تاریخی دارد.
معتقدم طریق مبارزه تاثیرگذار این است که آدمها بتوانند ارزشهای نو تولید کنند مفاهیم جدیدی را خلق کنند. کسی مانند نیچه که فریاد میزد خدا مرده است، وقتی این موضوع را بیان میکند خشنود نیست، عدهای او را مسخره میکنند و آنجا با ناله میگوید که خدا مرده است و میگوید شما آدمهای زشت خدا را کشتید. نیچه میدانست که اگر خدا بمیرد، خیلی از ارزشها فرو میپاشند و به همین دلیل پیشبینی میکرد دنیای مدرن، دنیای پوچی است؛ آدمها زمانی که خدا را بکشند مجبور میشوند خودشان وارث عظمت قدرت خدا شوند و در سراسر زمین جنگ و فتنه و درگیری به وجود میآورند.
عملاً تئوریهای نیچه واقعی شد و بیشترین انسانها در قرن بیستم و اوج مدرنیته کشته شدند. در جامعه ما هم اتفاقی مشابه در حال رخ دادن است و به نظر میرسد عدهای تصمیم دارند خدا را بکشند. منظور از خدا مرده است، معنای متافیزیکی نیست، اینطور نیست که هستی بدون خدا است، همه میدانیم که جهان آن به آن آفریده میشود و خداوند از نظر هستیشناسی تسلط و حضور پی در پی و دائمی در آفرینش دارد.
اما ما میتوانیم در برابر این تفکر ارزشهای تازهای را معرفی کنیم. زمانی که ارزشهایی که میتوانستیم با حضور خدا به خودمان ببخشیم و ایجاد کنیم فروریختند، ارزشهای دیگر نتوانستند جایگزین آن ارزشهای فضیلتبار پیشین باشند. البته اومانیسم (انسانگرایی) گسترش پیدا کرد، اما نوعی از اومانیسم بسیار افراطی ظهور کرد و آدمها یک لحظه خودشان فکر کردند که خدا هستند.
البته ما میتوانیم به منابعی دست پیدا کنیم و از سنت حقایقی را صید و کشف کنیم و اتفاقاً در این دوران که عدهای کمر همت بستند که خدا را بیرون ببرند؛ از سوی کسانی که قائل به دینداری هستند، اما مدل دینداری آنها به گونهای است که روح آدمی را از خداوند دور میکند. ما دینی را ترویج کردیم که پیامآور خشونت بوده و از حرمت و عزت فکری آدمها در طول تاریخ کاسته است. امروز جدیترین مبارزه این است که خالق ارزشهایی باشیم که در مقابل ارزشهایی قرار گیرد که هم خشونتزا است و هم موجب تخفیف و تحقیر انسان است و فاصله میان انسانها آدمها به وجود میآورد.
راز محبوبیت آیتالله منتظری شاید جنبههایی از زندگی شخصی ایشان باشد، اما دستگاه ذهنی این فرد متفاوت بود. حضرت آیتالله منتظری یک فقیه دانا بودند و یک اتفاق بزرگی در روح ایشان رخ داده بود و به همین دلیل میبینید که پلی به نهجالبلاغه میزنند و علاوه بر قرآن با امام علی(ع) نیز همنشین میشوند. انس با امام علی در وجود این آدم پخش شده بود و در موضعگیری سیاسی، دفاع از مظلوم و آدم بیپناه تاثیر خود را میگذارد.
موضوع آیتالله منتظری به نظر من یک پارادایم و الگو است؛ الگویی در مقابل الهیاتی که انسان را به هیچ میانگارد؛ الهیاتی که خدا دستش در آن آنقدر باز است که میتواند هر کاری انجام دهد و همه باید معطل باشند و ببینند که او چه میگوید و هیچکس نمیتواند تعیین کند که این خوب است یا بد، روشن است یا تاریک. اما الهیات دیگری که پیدا میشود و شاید عرفا آن را نجات دادند، این الهیات است که «آری خداوند عظمت دارد و قهار است».
این الهیاتی است که همه رفتارش بوی خرد میدهد و نمیتواند ضدخرد و غیرحکیمانه باشد. در بحث شرع هم شما میتوانید در این الهیات موفقتر باشید؛ الهیاتی که آقای منتظری از آن دم میزند، الهیاتی است که خدای این مرد را ببینید، خدای قادر مطلقی که عنانگسیخته باشد و هر کاری دلش میخواهد انجام دهد، نیست. علت دلبستگی من به ایشان فقط مبارزات سیاسی نیست، آنچه که عظمت این مرد را در قلب من بزرگ کرده، این است که الگویی از الهیات است؛ الگویی که در آن خدا قادر اما عاقل است و عشق میورزد.
شما نمیتوانید به نام دین کار غیرعقلانی و کار خشونتآمیز ضدمحبت انجام دهید و اگر این کار را کنید، از دایره خدا دور هستید. من به این الگو به این دلیل امید دارم و به این دلیل میگویم باید این اندیشهها را ترویج کنیم چون تا از این الهیات نگذریم، دنیای ما مدرن نخواهد شد و دینداری ما دچار خلل است.
امام علی(ع) میگوید: «ای خداوند تو شایستهترین و زیباترین توصیفها هستی و در خور آن هستی که فراوان ستایشات کنند. اگر کسی آرزو بر تو ببندد، بهترین کسی هستی که آرزو را محقق میسازی و اگر به تو امیدوار شود، بهترین کسی هستی که به او میتوان امید بست. بار خدایا، مرا از نعمت خود چندان ارزانی داشتهای که دیگر نیازی به ستودن دیگران نیست و جز تو ثنایی بر کسی روا نخواهد بود.» و یا این جمله که میگوید: «بار خدایا، تو به دوستانت از همه مهربانتری»؛ تصویر را ببینید چقدر زیباست، تصویر خدایی که منتظر است تا ببیند شما با بندگانش چه میکنید تا بر شما اقبال و یا ادبار بورزد.
از این منظر است که درباره این مرد حرف میزنیم. او میدانست آقای [امام] خمینی بیمار است و اگر مدتی را تحمل میکرد، اتفاق دیگری میافتاد اما میآید و از آدمها و حقوق انسانها دفاع میکند، رنج میکشد، تبعید و تهدید میشود. اینها یک ریشهای دارد. وقتی معشوق اینطور عشق بورزد، عاشق همرنگ او میشود.
مولانا جملهای دارد و میگوید که «جمله معشوق است و عاشق پردهای / زنده معشوق است و عاشق مردهای»؛ یعنی در این الهیات آقای منتظری نفس میکشید که میگوید: «بار خدایا، تو به دوستانت از همه مهربانترى و بر آنان که به تو توکل کنند از هرکس دیگر کارسازتر. درون پرده رازشان را مىبینى و بر ضمایرشان آگاهى و اندازه بصیرتشان را مىشناسى و اسرارشان بر تو آشکار است و دلهایشان در حسرت دیدار تو سوخته است.» و اینجاست که مولانا میگوید: «نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد/ آواره عشق ما آواره نخواهد شد/ آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز/ وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد»؛ در اینجا من درباره سالگرد بزرگی صحبت کردم، از بزرگترین شخصیتها و الگوی الهیاتی است که من اسمش را الهیات رهایی میگذارم.
لینک کوتاه:
https://www.akhbaremahramaneh.ir/Fa/News/1309434/